حقیقت

همیشه از خوبی آدم ها برای خودت دیوار بساز ؛

 

هرگاه در حقت بدی کردن، فقط آجری از دیوار بکن

 

بی انصافی است اگر دیوار را خراب کنی.



           
چهار شنبه 3 فروردين 1390برچسب:, :: 18:12
ارانوس

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،

سر ها در گریبان است .

کسیی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.

نگه جز پیش پا را دید،نتواند، 

که ره تاریک و لرزان است.

و گر دست مخبت سوی کس یازی،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛

که سرما سخت سوزان است.

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

 

 مهدی اخوان ثالث



           
چهار شنبه 3 فروردين 1390برچسب:, :: 17:50
ارانوس

خداوندا:

براي دوستانم دعا ميكنم كه:

 

در این آخرین روزهای سال دلشان را چنان در جویبار زلال

 

رحمتت شستشو دهي که هرکجا تردیدی هست ایمان ، هرکجا زخمی هست مرهم ،

 

هرکجا نومیدی هست امید و هرکجا نفرتی هست عشق جای آن را فرا گیرد. آمين

 

 

 



           
یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, :: 18:4
ارانوس

خدایا ، کمک کن دیرتر برنجم ، زودتر ببخشم ، کمتر

 قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم.



           
یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, :: 17:40
ارانوس

سلام به همه دوستای گل

 

امیدوارم سالی که در پیش داریم سالی پر از شادی و زیبایی باشه ....!!!!

دوستون دارم ...!!!!

 

 

 

 

 



           
یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, :: 11:55
ارانوس

نوروز شعر بي غلطي است که پايان روياهاي ناتمام را

 تفسير مي کند.

بهار بهترين بهانه براي آغاز، وآغاز بهترين بهانه براي زيستن

 

است آغاز بهار بر شما مبارک

 

سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت

 

بادت اندر شهرياري برقرار و بر دوام

 

سال خرم، فال نيكو، مال وافر، حال خوش،

 

اصل ثابت، نسل باقي، تخت عالي، بخت رام

********سال نو مبارك********

 

اگر چه يادمان مي رود که عشق تنها دليل زندگي است اما

 

خدا را شکر که نوروز هر سال اين فکر را به يادمان

مي آورد.

 

پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند

 

 

باران عشق هميشه مي بارد اما در نوروز قطره هاي باران

طلايي رنگند.

 

از خدا مي خواهم که هميشه زير اين باران خيس شوي.

 

 



           
یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, :: 11:29
ارانوس

سال نو ، از آغوش مطهر خداوند فرا میرسد

وقلب من نیایش می کند:

خدایا! مرا متبرک کن.



           
یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, :: 11:9
ارانوس

همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟

 میشه بیای و بهدختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود

ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود,


گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟

فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت :

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا

مکث کرد

 

 

بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟

د ست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد

باهاش دست دادم و تعهد کردم

ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت

اصرار کنی

بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.

و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت

کرده بودن عصبانی بودم 

وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد 

همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه

تقاضای او همین بود.

همسرم جیغ زد و گفت، وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما.

و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه
گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟

سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود

آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی.

حالا می خوای بزنی زیر قولت: حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش
.
مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟

نه. اگر به قولی که می دیم عمل نکنیم اون هیچوقت یاد نمی گیره به حرف خودش احترام بذاره

آوا، آرزوی تو برآورده میشه

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود

صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود.

آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام

چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت:

دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست.

و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه ; اون سرطان خون داره.

زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد.

بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده ;نمی خواست به مدرسه برگرده.

آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن

 
آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه


آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین


سر جام خشک شده بودم. و... شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی


خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن
 



           
سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, :: 11:21
ارانوس

 

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود،
 تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد و بر روي يک صندلي نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند. وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت،
متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت. پيش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.

ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اينکار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنشي نشان دهد.
وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود،
پيش خود فکر کرد : حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش ديگرش را خورد. اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست!
زن جوان حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست،
چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.
وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد.


           
سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, :: 11:10
ارانوس

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/001.jpg

 

وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد.

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/002.jpg

سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/003.jpg

 

بعد آهسته  از در عقبي خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي کرد، ولي داروساز توجهي نمي کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روي شيشه پيشخوان ريخت.

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/004.jpg

 


داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه مي خواهي؟
دخترک جواب داد: برادرم خيلي مريض است، مي خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!


http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/005.jpg

 

دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چيزي رفته و بابايم مي گويـد که فقط معجـزه مي تواند او را نجات دهد، من هم مي خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولي ما اينجا معجزه نمي فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلي مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا مي توانم معجزه بخرم؟

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/007.jpg

 

مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داري؟
دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدي زد و گفت: آه چه جالب، فکـر مي کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافي باشد!
بعد به آرامي دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر مي کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/008.jpg

 

فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحي، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـي بود، مي خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/009.jpg

 

دکتر لبخندي زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد.

 



           
شنبه 21 اسفند 1389برچسب:, :: 23:11
ارانوس

انگاه که نگاهم به نگاهت می نگاهد


در سینه ام می زند


گنجشکک هراسان عشق


به تو اویخته ام

 



نگاهم را


به دو بال نگاهت


و انگاه که تو پر می زنی


و در مشرق اندوه گم می شویی


تازه می فهمم چقدر تنهام


این شعر رو تقدیم می کنم به اون چشای
زیبا که همیشه زیبا می بینه

 ( تقدیمی از طرف میم مسیحا )



           
شنبه 21 اسفند 1389برچسب:, :: 22:22
ارانوس

www.artinkado.com/  از این سایت دیدن فرمایید

نوروز90  
  سفال لعابدار باستانی  
  سفال های طرح باستانی  
  گلدان سفالی طرح برجسته  
  تندیس های مشکی پلیستر  
  پلیستر  

 



           
پنج شنبه 19 اسفند 1389برچسب:, :: 23:8
ارانوس

همه چی در مورد مثلث برمودا «شیطان» و حوادث معروفش-

 

همه چی در مورد مثلث برمودا «شیطان» و حوادث معروفش-

همه چی در مورد مثلث برمودا «شیطان» و حوادث معروفش-

 

همه چی در مورد مثلث برمودا «شیطان» و حوادث معروفش-



           
چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, :: 17:17
ارانوس

مثلث برمودا «شیطان» و حوادث معروفش!

در حدود ساعت 5/10 شامگاه 29 ژانویه 1948 هواپیمای بزرگ چهار موتوره بریتانیا موسوم به «استار تایگر» هنگامی که با 26 مسافر و خدمه بر فراز « مثلث برمودا» پرواز می کرد، ناگهان ...

در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی‌ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند، به طرز اسرارآمیزی در آنجا ناپدید شده اند.
این منطقه مرگبار که اصطلاحا «مثلث برمودا» یا «مثلث شیطان» نامیده می‌شود، از شمال به جزیره «برمودا» از باختر به « فلوریدا» و از سوی خاور به نقطه ای از اقیانوس اطلس محدود میشود. حوادث شگفت انگیزی که در این نقطه از عالم اتفاق افتاده، دانشمندان را بر آن داشته است تا در «مثلث برمودا» به مطالعه و کاوش بپردازند و در رابطه با این حوادث، نظریات گوناگون ارائه دهند، ولی این کوشش‌ها، تا کنون کمکی به حل معما نکرده است.
در حدود ساعت 5/10 شامگاه 29 ژانویه 1948 هواپیمای بزرگ چهار موتوره بریتانیا موسوم به «استار تایگر» هنگامی که با 26 مسافر و خدمه بر فراز « مثلث برمودا» پرواز می کرد، ناگهان به طرز اسرارامیزی ناپدید شد و دیگر هیچ خبری از آن به دست نیامد.
چند دقیقه قبل، تنها یک پیام رادیویی از خلبان هواپیما دریافت شده بود که اعلام کرده بود «هوا خوب است و هیچ مانعی وجود ندارد».
با این حال، هواپیمای « استار تایگر» ناپدید گردید و معلوم نشد چه بلایی بر سر آن آمد.
در ساعت 45/7 دقیقه بامداد روز 17 ژانویه 1949 کاپیتان با هواپیمای خود از فرودگاهی در جزیره «برمودا» به هوا برخاست تا به «کینگستون» واقع در«جامائیکا» برود، ولی این هواپیما نیز هنگام عبور از فراز «مثلث برمودا» به سرنوشت هواپیمای قبلی دچار گردید.
کاپیتان 40 دقیقه پس از پرواز، طی یک تماس رادیویی، وضع هوا را عالی توصیف کرد و با اطمینان گفت که به موقع به « جامائیکا» خواهد رسید.
ولی این آخرین پیامی بود که از خلبان هواپیما دریافت شد و پس از آن، فقط سکوتی اسرار آمیز بر قرار گردید.
برای یافتن این هواپیما، قطعات شکسته آن، و یا حتی آثار روغن و بنزین بر سطح آب که می‌توانست سرنخی به دست دهد، جستجوی گسترده‌ای به عمل آمد، لیکن این جستجو کاملا بی فایده بود.
پیش از ناپدید شدن این دو هواپیما، حادثه شگفت انگیزی در مثلث برمودا رخ داده بود که توجه همگان را به خود جلب کرد و در حقیقت وجه تسمیه «مثلث برمودا» از آنجا ناشی شد.
در روز 5 دسامبر 1945 پنج بمب افکن از نوع «اونجر» به منظور انجام یک پرواز تمرینی که پرواز شماره 19 نامیده میشد، از پایگاه نظامی «فورت لودردیل» واقع در «فلوریدا» به هوا برخاستند. طبق برنامه، آنها می‌بایستی یک مسیر مثلث شکل را طی کنند و دوباره به پایگاه بازگردند.
قبلا چندین بار چنین تمرینی را انجام داده بودند، از این رو این ماموریت بر ایشان دشوار نبود. از سوی دیگر، خلبانان و خدمه این پنج بمب افکن را افرادی با تجربه و ماهر تشکیل می دادند. و همه هواپیماها مجهز به بهترین دستگاه بی سیم و تجهیزات هوانوردی بودند.
در ساعت 10/2 دقیقه آن روز، هر پنج بمب افکن به هوا برخاستند و با آرایشی زیبا و سرعتی در حدود 200 مایل در ساعت به سوی خاور به پرواز در آمدند.
در ساعت 45/3 دقیقه، حادثه وحشتناکی رخ داد. ستوان «تایلو» فرمانده این اسکادران طی تماس رادیویی با برج مراقبت فریاد زد:
-برج مراقبت... وضع اضطراری پیش آمده... انگار ما از مسیر خود منحرف شده ایم... ما قادر نیستیم زمین را ببینیم... تکرار می‌کنم ... ما قادر نیستیم زمین را ببینیم.
مسئول برج مراقبت پرسید:
-حالا در چه موقعیتی هستید؟
-موقعیت خود را به درستی نمی‌دانیم ... اصلا نمی‌دانیم کجا هستیم. به نظر میرسد راه را گم کرده‌ایم.
مسئول برج مراقبت از این سخن بر خود لرزید. چگونه ممکن بود پنج هواپیما، با سرنشینان پر تجربه خود، در شرایطی که هوا کاملا مساعد بود راه خود را گم کنند.
برج مراقبت گفت:
-طاقت داشته باشید. به سوی غرب پرواز کنید.
ستوان « تایلور» پاسخ داد:
-ما اصلا نمی دانیم غرب کجاست... همه دستگاه‌ها از کار افتاده... همه چیز شگفت انگیز است. هیچ جهتی را نمی‌توانیم تشخیص دهیم.
حتی اقیانوس شکل دیگری به خود گرفته است...
چند لحظه بعد، دوباره صدای ستوان« تایلور» به گوش رسید که دیوانه وار فریاد زد:
-ما وارد آب‌های سفید می‌شویم... خطر همچون دشنه‌ای به سوی ما می‌آید... کمک... کمک ...
و این آخرین پیام ستوان « تایلور» بود و صدای او برای همیشه خاموش شد.
مسئولان فرودگاه، وضع اضطراری اعلام کردند و یک هواپیمای «مارتین مرینر» با 13 سرنشین و مجهز به کلیه وسایل نجات از زمین برخاست تا به جستجوی پنج هواپیمای بمب افکن بپردازد، ولی شگفت اینکه این هواپیما نیز به همان سرنوشت پنج بمب افکن دچار گردید و برای همیشه ناپدید شد.
در ساعت 4/7 دقیقه بعد از ظهر آن روز، برج مراقبت نیروی دریایی در «اوپالوکا» پیام ضعیفی دریافت کرد که مربوط به یکی از هواپیماهای پرواز شماره 19 بود. عجیب آن بود که به موجب پیش بینی، موجودی بنزین آخرین هواپیما می‌بایستی تقریبا دو ساعت پیش تمام شده باشد، در حالی که هنوز در آسمان بود.

سپیده دم روز بعد، 242 فروند هواپیما و 18 فروند کشتی به جستجوی هواپیماهای گمشده پرداختند، ولی اثری از آنها نیافتند. انگار این هواپیماها، قطره ای شده و به درون اقیانوس فرو رفته بودند.

هرگاه فرض کنیم که این پنج هواپیمای بمب افکن، در آسمان با یکدیگر تصادف کرده اند، می‌بایستی قطعات شکسته هواپیما و یا آثار و علائمی از این تصادف پیدا میشد و از سوی دیگر هنگامیکه ستوان«تایلور» وضع اضطراری اعلام کرد، برخی از خدمه هواپیما می‌توانستند به وسیله چتر نجات، خود را از مهلکه رهایی بخشند، یا پس از سقوط در آب از وسایل ایمنی نظیر تشک‌های بادی و جلیقه‌های نجات استفاده کنند، در حالی که معلوم نیست چرا هیچ یک از این اقدامات صورت نگرفت. هواپیمای «مارتین مرینر» که به کمک این پنج هواپیما شتافته بود، به گونه‌ای ساخته شده بود که می‌توانست روی آب بنشیند، در حالی که این هواپیما نیز بی آنکه با برج مراقبت تماس بگیرد، به طرز اسرارآمیزی ناپدید شد.
واقعیت حادثه تا به امروز کشف نشده و این ماجرا همچنان در شمار یکی از اسرار حل نشده عالم، باقی مانده است. پس از این رویداد، تعداد زیادی هواپیما و کشتی همراه با سرنشینان آنها در منطقه مثلث برمودا ناپدید شده اند که تا کنون اثری از آنها به دست نیامده است و این حوادث موجب شده که دانشمندان نظریات گوناگون در رابطه با «مثلث برمودا» ارائه دهند.

پاره ای از این دانشمندان بر این اعتقادند که از مثلث برمودا، دریچه‌ای به دنیای دیگر گشوده می‌شود و این کشتی‌ها و هواپیماها از آن دریچه به بعد دیگری که برای ما ناشناخته است منتقل می‌شوند.
و گروهی دیگر گناه این حوادث را به گردن موجودات فضایی می‌اندازند و می‌گویند که ساکنان کرات دیگر، کشتی‌ها و هواپیماها را با سرنشینانش برای تحقیق به کرات خود می‌برند.
برخی دیگر نیز با توجه به فرضیه فرو رفتن قاره افسانه‌ای آتلانتیس به زیر آب، بر این باورند که در اعماق آب‌های مثلث برمودا، بلور عظیمی وجود دارد که اشعه‌ای قوی‌تر از لیزر از آن ساطع می‌شود و این اشعه کشتی‌ها و هواپیماها را ذوب می‌کند. در نقشه‌های قدیمی قاره‌ای به نام « آتلانتیس» به چشم می‌خورد که امروزه اثری از این خشکی وجود ندارد و دانشمندان حدس می‌زنند بر اثر وقوع فاجعه‌ای که ماهیت آن هنوز بر بشر معلوم نیست، در منطقه «مثلث برمودا» به اعماق اقیانوس فرورفته باشد.

به نظر می‌رسد که این منطقه طی زمان‌های متمادی گذشته نیز در افسانه‌ها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبره‌ها»، «مثلث شیطان»، «مثلث مرگ»، «دریای بدبختی»، «گورستان آتلانتیک» نامیده می‌شده است.
شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است.
اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمی‌شود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمی‌یابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه می‌دارد.
آیا این مثلث دوباره قربانیان دیگری می‌گیرد؟
آیا بشر موفق به کشف راز آن خواهد شد؟
و بسیاری آیاها و پرسش‌های بی جواب دیگر که مسلما در ذهن شما هم وجود دارد.

 



           
چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, :: 17:9
ارانوس

چند وقتی بود مطالب جالب و خواندنی کم برای مطالعه بازدیدکنندگان قرار میدایم . ولی حالا باز هم بازگشتیم! اگر خاطرتون باشه ، قبلا" مطالبی درباره عجایب هفتگانه قرار داده بودیم ولی حالا با توجه به درخواست های دوستان که خواستار معرفی کامل این سری بودند ، تصمیم گرفتیم عجایب هفتگانه جهان را به طور کامل برای شما معرفی کنیم.

بسیاری‌ از مردم‌، آثاری‌ چون‌ دیوار چین ‌، تاج‌محل‌ و تخت‌ جمشید را به‌ عنوان‌ عجایب‌ هفتگانه‌جهان‌ می‌شناسند، اما این‌ آثار که‌ بسیار زیبا وکم‌نظیر هستند، در فهرست‌ عجایب‌ هفتگانه‌ جهان‌قرار ندارند. فهرستی‌ که‌ در روزگار باستان‌ تعیین‌شده‌ و پس‌ از آن‌ نیز توسط باستان‌شناسان‌ و هنرشناسان‌ تایید شده‌ است‌ و جز عجایب‌هفت‌گانه‌ هستند، به‌ این‌ شرح‌ می‌باشد:

* اهرام‌ مصر، در مصر
* باغ‌های‌ معلق‌ بابل‌، در عراق‌
* مجسمه‌ زئوس‌، در المپیا
* معبد آرتمیس‌، در افسوس‌
* مقبره‌ ماسولوس‌، در هالیکارناسوس‌
* مجسمه‌ عظیم‌ رودس‌، در یونان‌
* برج‌ دریایی‌ اسکندریه‌، به‌ در جزیره‌ فاروس‌


هرم‌ خوفو:
«هرم‌ خوفو» بزرگ‌ترین‌ هرم‌ در بین‌ اهرام‌ مصر است‌. این‌ بنا که‌ قدیمی‌ترین‌ و بزرگترین‌ بنا در بین‌عجایب‌ هفتگانه‌ می‌باشد، تنها بنایی‌ است‌ که‌ درحال‌ حاضر وجود دارد. هرم‌ خوفو در 2600 سال‌ قبل‌ از میلاد ساخته‌شده‌ است‌. این‌ هرم‌ بلندترین‌ بنای‌ ساخته‌ دست‌بشر تا سال‌ 1889 می‌باشد; از این‌ رو این‌ هرم‌جزو عجایب‌ هفتگانه‌ قرار گرفته‌ است‌. بیشترسنگ‌های‌ تشکیل‌ دهنده‌ این‌ بنا، سنگ‌های‌عظیمی‌ است‌ که‌ امروز تنها با تریلرهای‌ بسیاربزرگ‌ قابل‌ حمل‌ است‌. ارتفاع‌ فعلی‌ این‌ هرم‌138 متر است‌.


رودس‌ یونانی‌:
مجسمه‌ عظیم‌ الجثه‌ رودس‌ در یونان‌ یکی‌ دیگر ازعجایب‌ زیبایی‌ جهان‌ بشمار می‌رود. ارتفاع‌ این‌مجسمه‌، یک‌ شاهکار برجسته‌ معماری‌ بود که‌برروی‌ جزیره‌ رودس‌ در حدود 280 سال‌ قبل‌از میلاد ساخته‌ شده‌ بود. هیچ‌کس‌ نمی‌داند این‌ مجسمه‌ شبیه‌ چه‌ کسی‌ بوده ‌یا در کجا قرار داشته‌ است‌. به‌ گفته‌ کارشناسان‌فرهنگی‌، احتمالا این‌ مجسمه‌ در نزدیکی‌ در ورودی‌ لنگرگاهی‌ بنا شده‌ بوده‌ و پاهای‌ مجسمه‌در دو طرف‌ قرار داشته‌ است‌; به‌طوری‌ که‌کشتی‌ها از میان‌ پاهای‌ آن‌ عبورمی‌کرده‌اند.باستان‌شناسان‌ این‌ مجسمه‌ را جزو عجایب‌ هفتگانه‌جهان‌ قرار داده‌اند.


آرتمیس‌ ترک‌:
معبد آرتمیس‌ در «افوسوس‌» ترکیه‌ می‌باشد. این‌بنا با داشتن‌ 100 ستون‌ مرمری‌ زیبا که‌ ارتفاع‌ هرکدام‌ از آنها به‌ 15 متر می‌رسید، یکی‌ از عجایب‌هفتگانه‌ به‌ حساب‌ می‌آید. این‌ معبد، فضایی‌ را احاطه‌ می‌کرد که‌ تقریبا چند برابر وسعت ‌آکروپلیس‌ در آتن‌ بود. در این‌ معبد، حوادث‌زیادی‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌. این‌ بنا در 600 سال‌پیش‌ از میلاد ساخته‌ و در 550 سال‌ پس‌ از میلاددر آتش‌ سوخت‌; سپس‌ مجددا به‌ صورت‌ زیباتر وعظیم‌تر باز سازی‌ شد. این‌ بنا بار دیگر برای‌ دومین‌بار دچار حریق‌ شد.


زئوس‌ یونانی‌:
مجسمه‌ زئوس‌ در المپیای‌ یونان‌ است‌ و یکی‌ ازعظیم‌ترین‌ مجسمه‌های‌ جهان‌ به‌ شمار می‌رود.این‌ اثر در450 سال‌ قبل‌ از میلاد توسط مجسمه‌ساز معروفی‌ به‌ نام‌ «فیدیاس‌» ساخته‌ شد.ارتفاع‌ مجسمه‌ «زئوس‌» در حدود 12 متر است‌.«فیدیاس‌» با ساخت‌ این‌ مجسمه‌ بلند می‌خواست‌اقتدار و نیرومندی‌ زئوس‌ را نشان‌ دهد. مجسمه‌زئوس‌ در معبد زئوس‌، 64 متر طول‌ و 72 ستون‌به‌ سبک‌ معماری‌ قدیم‌ یونانی‌ دارد. مجسمه‌ زئوس‌در حدود 850 سال‌ در این‌ معبد قرار داشت‌. تاهنگامی‌ که‌ یونانی‌ ها آن‌ را به‌ استانبول‌ منتقل‌کردند. البته‌ بعد از مدتی‌ به‌ آتش‌ کشیده‌ شد و ازبین‌ رفت‌. عظمت‌ و زیبایی‌ این‌ مجسمه‌ سبب‌ شدکه‌ در فهرست‌ عجایب‌ هفتگانه‌ قرار گیرد.


باغ‌های‌ بابل‌:
باغ‌های‌ معلق‌ بابل‌ در عراق‌ یکی‌ از بحث‌برانگیزترین‌ عجایب‌ هفتگانه‌و بی‌نظیرترین‌معماری‌های‌ جهان‌ به‌ شمار می‌رود. البته‌ عده‌ای‌از باستان‌شناسان‌ هنوز در وجود داشتن‌ آن‌ شک‌دارند. بعد از بدست‌ آمدن‌ اسناد اصلی‌ وخرابه‌های‌ برجا مانده‌ از آن‌ زمان‌، وجود داشتن‌آن‌ ثابت‌ شد. در این‌ میان‌ سوالی‌ مطرح‌ است‌ که‌این‌ باغ‌های‌ معلق‌ چرا ساخته‌ شدند؟ درپاسخ‌ به‌این‌ سوال‌ باید افزود که‌ شاه‌ «نبوکد» این‌ بنای‌عجیب‌ را برای‌ خوشحال‌ کردن‌ همسرش‌ در 6قرن‌ قبل‌ از میلاد ساخت‌. عده‌ای‌ از تاریخ‌ نگاران‌می‌گویند: ملکه‌ آشوری‌ این‌ باغ‌ را برای‌ تفریح‌ وسرگرمی‌ خود ساخته‌ است‌.


ملکه‌ هالیکارناسوس‌:
ارتفاع‌ این‌ مقبره‌ مرمری‌ به‌ اندازه‌ یک‌ ساختمان ‌14 طبقه‌ بود. ملکه‌ «آرتمیسیا» فرمان‌ ساخت‌ این‌مقبره‌ را در هالیکار ناسوس‌ برای‌ همسرش‌ در353 سال‌ قبل‌ از میلاد صادر کرد. ملکه‌ این‌ بنا رابرای‌ قدردانی‌ از همسرش‌ ساخت‌ و به‌ این‌ منظوربهترین‌ هنرمندان‌ و مجسمه‌ سازان‌ آن‌ زمان‌ را گرد آورد. ملکه‌ آرتمیسیا دو سال‌ پس‌ از همسرش‌درگذشت‌. جالب‌ است‌ که‌ بدانید، شاه‌ ماسولوس‌هم‌ همسر آرتمیسیا بود و هم‌ برادرش‌. این‌ بنا درحدود 17 قرن‌ پا بر جا بود و در 1400 سال‌ پس‌از میلاد، در اثر زلزله‌ فرو ریخت‌.

فانوس‌ اسکندریه‌:
فانوس‌ اسکندریه‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ شاهکارهای‌روزگار باستان‌ می‌باشد. ارتفاع‌ آن‌ بنا حداقل‌ به‌اندازه‌ یک‌ ساختمان‌ 40 طبقه‌ امروزی‌ بود وبرای‌ 16 قرن‌ پا برجا بود. برخلاف‌ 6 عجایب‌ دیگر، فانوس‌ اسکندریه‌استفاده‌های‌ عملی‌ بسیار داشت‌. این‌ بنا به‌کشتی‌های‌ دریانوردی‌ کمک‌ می‌کرد که‌ اسکله‌هارا به‌ راحتی‌ پیدا کنند و با ایمنی‌ کامل‌ داخل‌ آن‌شوند. این‌ اسکلت‌ برای‌ 1600 سال‌ باقی‌ ماند وارتفاع‌ آن‌ 180 متر و بلندترین‌ ساختمان‌ دنیابود، اما با ساخت‌ «برج‌ ایفل‌» در سال‌ 1889،«ایفل‌» بلندترین‌ برج‌ دنیا نام‌ گرفت‌.



           
چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, :: 17:5
ارانوس

فسیل حلقه گم شده داروین که درواقع حلقه بین انسان و پستانداران است کشف شد.
جورن هوروم در مراسمی که در موزه تاریخ طبیعی آمریکا برگزار شده گفته است: «تصویر این فسیل در صد سال آینده در کتاب‌های درسی چاپ خواهد شد.»

همچنین همکار او یعنی جینز فرنزن اعلام کرده است که: «این فسیل عجائب هفت گانه دنیا را هشت گانه کرد.»
 
قدمت این فسیل کشف شده به 47میلیون سال قبل باز می‌گردد!
 

 



           
چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, :: 16:48
ارانوس

 

 

 

هرم چیچن ایتزا تمدن مایا

هرم چیچن ایتزا در مکزیک یکی از آثار باستانی و هنرمندانه تمدن مایاست که جزو میراث جهانی یونسکو به شمار می رود . این هرم در سال ۲۰۰۷ به همراه ۶ اثر دیگر به عنوان عجایب هفتگانه شناخته شد و اکنون یکی از عجایب هفتگانه به شمار می رود. در محوطه این هرم ساختمان های متعدد سنگی وجود دارد که قبلا” به عنوان قصرو ، حمام ، مغازه ،معبد و … مورد استفاده قرار می گرفته اند . مهمترین اثر این مجموعه آثار ، El Castillo (به معنای قلعه در زبان اسپانیولی)  هرمی است که از هر چهار طرف دارای پلکان هایی بوده که به بالای هرم می رسید ، این معبد به خدای آسمان تعلق داشته است

هرم چیچن ایتزا شاهکار تمدن مایا

هرم چیچن ایتزا شاهکار تمدن مایا

 



           
چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, :: 16:33
ارانوس

معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست وار بنویسند.

 دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته های آنها را جمع آوری کرد. با آن که همه جواب ها یکی نبودند اما بیشتر دانش آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند:
اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و ... در میان نوشته ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می خورد. معلم پرسید: این
کاغذ سفید مال چه کسی است؟ یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید: دخترم چرا چیزی ننوشتی؟
دخترک جواب داد: عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند و من نمی توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم. معلم گفت: بسیار خوب، هر چه در ذهنت است به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم.
در این هنگام دخترک مکثی کرده و گفت: به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از : لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، احساس کردن، خندیدن و عشق ورزیدن.
پس از شنیدن سخنان دخترک، کلاس در سکوتی محض فرو رفت.
آری عجایب واقعی همین نعمتهایی هستند که ما آنها را ساده و معمولی می انگاریم.

سید محسن علوی



           
چهار شنبه 18 اسفند 1389برچسب:, :: 16:29
ارانوس

 در حال گذر بودم / مادر را دیدم / لحظه ای درنگ کردم / پریشان /   سوزی عجیب چشمانش را خیس کرده / چه اندوهی / چه طوفانی / حس کردم /  دگر توان گذر نبود / در آغوشش غرق شدم /آرام آرام / نجوا کنان به حرف وا  داشتمش / حس غریبی / تن لرزان / اشک چشم هم چو باران / زغربت خویش  عاجز بود / درکش کردم / حال که تلخی را به لب هایش آورده بود / حال که این  دوری توانش را سست می کرد / حتی دریغ از یک لبخند . . .     آری که وجودش را  در نیستی دیدم / پر از هیاهو / پر از تشویش / برای تلاشی عظیم / برای فهمیدن  آن چه را که در مادر دریافته بودم / تمامی نگاه های نگرانش قسم / من از او / من از  من / به عشق خود سوق دادمش /  حال این منم که مادر را سیراب از  عشق می کنم. ( آرانوس  )



           
دو شنبه 16 اسفند 1389برچسب:, :: 22:19
ارانوس

آرمان حقیقت وجود بی صدایت است . ( آرانوس )



           
دو شنبه 16 اسفند 1389برچسب:, :: 22:15
ارانوس

 


پرنده بر شانه های انسان نشست

انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :اما من درخت نیستم

تو نمی توانی روی شانه من آشیانه بسازی

پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدمها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها و آدمها

را اشتباه می گیرم انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود

پرنده گفت : راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟

انسان منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید

پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است .

انسان دیگر نخندید انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد

چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور یک اوج دوست داشتنی

پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را نیز می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است

درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است

اما اگر تمرین نکند فراموش می شود پرنده این را گفت و پر زد

انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام

این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد

آنوقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : یادت می آید ؟

تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود.

اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم بالهایت را کجا جا گذاشتی ؟

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد .

آنوقت رو به خدا کرد و گریست



           
یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 16:3
ارانوس

 

دين در مسيحيت كه برآمده از سنت يهودي است براساس مندرجات كتاب عهد عتيق معتقد است كه انسان مخلوق و آفريده‌ خداست كه به شباهت و تصوير خدايش خلق شده است و اين صورت الهي امري عرضي است كه به ذات انسان ملحق گرديده باشد نيست، بلكه ذات انسان و وجه مقوم او مراد است.

آيه‌اي1 كه در درك ديدگاه مسيحي راجع به طبيعت بشر فوق‌العاده مهم است، مي‌گويد: « انسان به صورت خدا و به شباهت او آفريده شده است»، ترتوليانوس معتقد بود انسان پس از ارتكاب گناه، كماكان به صورت خدا باقي ماند، اما تنها از طريق كار احيا كننده‌ روح‌القدوس مي‌تواند مجدداً به شباهت خدا درآيد: (در تعميد) گناهان ما شسته مي‌شود و بدين سان مرگ نابود مي‌گردد. زيرا گناه كه برداشته شد، مجازات گناه نيز برداشته مي‌شود. بدين ترتيب، انسان مجدداً به «شباهت خدا» در مي‌آيد، چرا كه در ابتدا «به صورت او» آفريده شده بود. «به صورت خدا» بودن انسان مربوط است به صورت او؛ اما «به شباهت خدا» بودن او به ابديتش ربط مي‌يابد؛ چرا كه انسان آن روحي را كه خدا در ابتداي خلقت در او دميد، اما به سبب سقوط خود از كف داد، دوباره باز پس مي‌گيرد.2

 

 

در مسيحيت انسان آميزه‌اي از روح و جسم مي‌باشد و از خلقتي مادي و الهي بهره‌مند است. هر چند، گاه سخن از سه ساحتي بودن وجود اوست يعني روح، نفس و جسم؛ لكن اغلب مسيحيان روح و نفس را يك چيز مي‌دانند.

 

در دين مسيحي روح انسان جنبه‌ الهي را داراست همچنان كه قديس پولس3 معتقد بود؛ «خداوند روح خود را... به ما عطا كرده است...»4

 

 

انسان موجودي گناهكار

از ديدگاه ديانت مسيحي نياز بشر به نجات، ناشي از وضعيت گناه‌كاري وي مي‌باشد كه به سبب گناه، حقيقت خويش را از دست داده و در نهايت ذلت به سر مي‌برد، كه دعوت انسان‌ها به توبه در همين راستا قرار دارد.

«زماني شما در گناهان خود مرده بوديد و هوس‌هاي گناه‌آلود بر وجودتان مسلط بود».5

بر اساس كتاب مقدس گناه تنها معناي عدم اطاعت يا تخلف از شريعت خدا، را دارا نمي‌باشد، بلكه به احتمال مهم‌تر از اين معنا عبارت است از: خدا سازي نفس و خلع خدا از مقامش، گناه يعني گسيختگي رابطه‌ شخص مخلوق با خالق، يحيي معمدان گناه را به عنوان سركشي و طغيان و تمرد وصف مي‌نمايد كه خداوند اعتبار دهنده، داور و پادشاه و انسان مديون و مجرم و تابع و پيرو لحاظ گرديده است. بر اين اساس گناه واقعيت دردناك و مخوفي است كه همواره بر خلاف خواست و اراده الهي صورت مي‌گيرد، و نشان از بي‌اهميتي و عدم انطباق فرد نسبت به اين اراده و خواست مي‌دهد و بدين سبب فرد گناهكار، مجرم و مقصر شناخته مي‌شود.6

و بدين مفهوم آگوستين نيز معصيت را سخن گفتن و يا رفتار و شوقي ورزيدن در جهت خلاف قانون اولي بيان داشته است. وي ظاهراً در پاسخ نظريه‌ مانوي گناه، را يك اصل جوهري مي‌دانست و آن را به عنوان حقيقتي صرفاً سلبي توصيف مي‌نمود، بدين معنا گناه، نوعي فقدان غير فهم مي‌شود.7

در اين زمينه كاتوليك‌ها معتقدند كه معصيت به منزله اهانت به ساحت جلال خداست و به نحوي از مايه لعنت است، زيرا موجب آن مي‌شود كه انسان به خدمت شيطان درآيد.8

رالف ونينگ از فرقه‌ پاك دينان (puritan) مي‌نويسد: «به طور خلاصه گناه عبارت است از مبارزه نمودن با عدل و انصاف خدا، نابود ساختن رحمت او، ريشخند نمودن صبر او، ناچيز شمردن قدرت او، تحقير كردن محبت او و اهانت به مشيت الهي و عيب‌‌جويي از حكمت او».9

منشأ گناه

گناه واقعيتي است كه همه اذهان بشري بر وجود آن اذعان دارند لكن در مورد منشأ و ريشه‌يابي آن نظرات متعددي از سوي مذاهب و صاحب‌نظران ارائه گرديده است؛ از جمله لايب‌نيتس و اسپينوزا كه معتقد بودند گناه بر اثر محدود بودن انسان به وجود آمده است و نتيجه حتمي محدوديت وجود انسان است.

عده‌اي نيز معتقدند «شرارت نتيجه ماهيت جهان است. وجود جهان خود بزرگترين شرارت‌هاست. طبيعت به خودي خود شرير است». ولي كلام خدا دركتاب مقدس بارها بيان داشته؛ «كه هر چه خدا خلق فرمود نيكو است و طبيعت به خودي خود شر نيست».10

معمولاً تباه شدن جهان و گناه انسان بر طبق تعاليم مسيحيان با گناه نخستين حضرت آدم تصور مي‌شود و آنچه درباره منشأ شر درست مي‌باشد درباره‌ ارزش جهان از آن پس كه شر از راه گناه نخستين در آن وارد آمد نيز درست است. ريشه‌ تباهي انسان در ذات گناه آلودش كه از آدم به ارث برده نشأت گرفته است و شرارت او كه هم ذاتي و هم عملي است از آن ناشي مي‌شود. كلام قابل توجه و مهم كتاب مقدس در اين زمينه توسط قديس پولس در رساله به روميان(5:12-21 ) آشكار مي‌باشد كه اساس عقيده در باب گناه ذاتي ريشه در گفتار وي دارد و پولس اين انديشه را از عقايد گنوسياني گرفته و با آنچه در سفر پيدايش درباره آدم آمده است در هم آميخت و بعد از وي متكلمان به خصوص آگوستين به بسط و توجيه و تفصيل آن پرداختند.11

عليرغم اين نظريات حضرت عيسي خود تعليمي در باب گناه اوليه و هبوط آدم ننمود. وي در مواعظ خويش نفس شرير و بدكار آدمي را منشأ گناهاني كه انسان مرتكب مي‌شود معرفي مي‌نمود كه لغزش و گناه ديگران را نيز به دنبال خواهد داشت؛ «واي بر دنيا كه باعث چنين لغزش‌ها مي‌شود مسلماً لغزش‌هايي پيش‌ خواهد آمد اما واي بر كسي كه باعث اين لغزش‌ها شود».12

مدرك و مأخذ اصلي در باب گناه اوليه كه ساير نويسندگان كتاب مقدس از آن اقتباس نموده‌اند، سفر پيدايش است كه نويسندگان گاه از عقايد ديگري كه پيرامون اين موضوع وجود داشته بهره‌ گرفته وگاهي نيز تأويلات شخصي خود را در آن‌ها وارد نموده‌اند.

ماهيت گناه

آگوستين معتقد است كه تمام ابناي بشر به علت سقوط آدم به گناه آلوده شده‌اند. گناه ذهن انسان را تيره و تار ساخته و تضعيف كرده است؛ باعث شده است فرد گناهكار نتواند به درستي فكر كند و به ويژه چشم او را به سوي حقايق برتر معنوي بسته است. به همين ترتيب اراده انسان نيز به وسيله‌ گناه تضعيف شده است (هر چند از ميان نرفته است).

از نظر آگوستين، همين واقعيت كه ما افرادي گنهكاريم بدين معناست كه سخت بيماريم و از تشخيص علت بيماري خود عاجز، چه رسد به مداواي آن. تنها از طريق فيض خداست كه علت بيماريمان مشخص مي‌شود (گناه)، و راه علاج آن فراهم مي‌گردد(فيض).

وي بيان مي‌كند كه در واقع گنهكار بودن ما كاملاً از كنترل ما خارج است؛ وضعيتي است كه زندگي ما را از بدو تولد آلوده مي‌سازد و از آن پس نيز بر آن مسلط است. ما انسان‌ها بر وضع گناه‌آلود خود هيچ‌ كنترلي نداريم. انسان با تمايلي گناه‌آلود كه جزيي از طبيعت بشر است، متولد مي‌شود و، در نتيجه، ذاتاً به اعمال گناه‌آلود گرايش دارد. به عبارت ديگر، گناه‌ گناهان را مي‌زايد؛ وضعيت گناه‌آلود بشر، اعمال گناه‌آلود فرد فرد ابناي بشر را سبب مي‌شود.13

ماهيت فيض

يكي از آيات كتاب مقدسي مورد علاقه‌ آگوستين، يوحنا 5:15 است: «جدا از من هيچ نمي‌توانيد كرد». وي معتقد است ما انسان‌ها براي نجات خود، از آغاز تا پايان زندگي، يكسر متكي به خداييم. وي ميان توانائي‌هاي طبيعي انسان كه به عنوان موهبت‌هاي طبيعي به وي اعطا شده است و عطاياي فيض، كه عطايايي ويژه و به اصطلاح اضافه بر سازمان هستند، به دقت تمايز مي‌گذارد.

خدا ما را در جايي كه طبيعتاً درآنيم، يعني در وضعيتي كه به علت گناه‌‌ عاجز و درمانده شده‌ايم و قادر به نجات خود نيستيم، رها نمي‌كند؛ بلكه فيض خود را شامل حال ما مي‌سازد تا شفا يابيم، بخشوده شويم و احيا گرديم. از نظر آگوستين، طبيعت انسان ضعيف، ناتوان و گمراه است و براي آنكه تازه و احيا شود، نيازمند توجه و امداد الهي است.

از نظر وي فيض عبارت است بذل توجه بي‌حد و حصر خدا نسبت به انسان، بي آنكه انسان استحقاق آن را داشته باشد. به اعتقاد او، روند شفاي انسان از طريق اين فيض عملي مي‌گردد.

گناه آدم و حوا و هبوط آنان

طبق گفته كتاب مقدس بر اثر گناه يك انسان، گناه به جهان وارد گرديد و با آن تمام نتايج گناه بوجود آمد. اين انسان حضرت آدم و گناهش خوردن ميوه‌ درخت معرفت نيك و بد بود. بنابر نقل از سفر پيدايش خداوند بعد از خلق وي باغي پر از درختان گوناگون در عدن به طرف مشرق غرس نمود.

«درخت حيات» و «درخت معرفت نيك و بد» را در ميان باغ قرار داد و به آدم اجازه داد كه از تمام ميوه‌هاي باغ بجز ميوه «درخت معرفت نيك و بد» استفاده نمايد و مرگ را به عنوان نتيجه عدم اطاعت بدو يادآور گرديد.14

اين احتمال وجود دارد كه اين درخت كه از آن نهي شده بود در خود خاصيت اسرارآميزي داشته كه مي‌توانسته هر دو نتيجه‌اي را كه در نام آن وجود دارد ايجاد نمايد. معهذا احتمال قوي‌تر آنكه اين منع تنها جنبه‌ امتحان و آزمايش داشته است زيرا آدم بعد از خوردن آن اين توانايي را نيافت كه خوب و بد را تشخيص دهد. خدا دو چيز خوب در جلوي انسان نهاد؛ درخت حيات و درخت معرفت نيك و بد و بدين طريق يك چيز خوب و يك چيز بد بود. خدا خوردن از يك درخت را منع نمود نه به اين دليل كه بد بود بلكه مي‌خواست امتحان ساده‌اي از وفاداري انسان به عمل آورد.15

طبق تعليم سفر پيدايش به واسطه‌ اغوا و وسوسه‌ مار كه از تمام حيوانات زيرك‌تر بود نخستين زوج بشري از باغ عدن هبوط نمودند. در برخي از كتب عهد عتيق و يا ادبيات بين‌العهدين هبوط آدم و حوا به ابليس نسبت داده شده است و در تلمود مار به عنوان ابزار شيطان براي اغوا معرفي گرديده است. به هر جهت مار انسان را مايل ساخت كه آنچه را كه خدا منع فرموده بود طلب نمايد و بخواهد آنچه را كه خدا مكشوف نفرموده بود بداند و آن چيزي رخ دهد كه خدا مايل نبود.

 بدين سان گناهي كه توسط اولين زوج انسان صورت پذيرفت به عنوان گناه ذاتي يا ازلي توصيف شده است كه حكايت از نوعي آشفتگي و اختلال در سرشت بشر مي‌نمايد. اين گناه نبايد به عنوان چيزي كه به سرشت و ذات انسان عارض گرديده است، نگريسته شود بلكه به عنوان حقيقتي كه بشر آن را از دست داده بايد توجه داشت. در ذات و جوهر گناه اوليه نقص و محروميت ناشي از فقدان موهبت و نعمات الهي وجود دارد كه نوع بشر به واسطه آن گناه آن را از دست داد.16

وضعيت آدم و حوا قبل از هبوط

موقعيت نخستين انسان و تأثير سوء گناهي كه بر وضعيت مطلوب اوليه وارد نمود به عنوان موضوعي مهم در مسيحيت تلقي مي‌شود و اين موقعيت و وضعيت نخستين را به عنوان وضعيت مقدس و پاك تعبير مي‌نمايند. خداوند انسان را تمام و كمال آفريد. چنانكه فرمود، «او را شبيه خود بيافريدم» اين عبارت به نقل از تفسير تلمود حاكي از برخورداري انسان از عزت و عظمت الهي و قابليت وصول به اين شأن و مقام است.17

عظمت وي در آن است كه آفريده به صورت خداست و از اين طريق خداوند او را برماهيان دريا و پرندگان آسمان و سراسر زمين حاكم ساخت.

مسيح نيز در سخنانش به موقعيت پيشين انسان‌ها قبل از خلقتشان اشاره مي‌نمايد آنجا كه مي‌فرمايد، «دركتاب آسماني نوشته شده است كه در آغاز خلقت، پروردگار مرد و زن را آفريد و دستور داد كه مرد از پدر و مادر خود جدا شود و براي هميشه به زن خويش بپيوندد.18

انسان در ابتداي خلقت داراي عدالت و قدوسيت بوده است و مفهوم بابهاي اول و دوم سفر پيدايش اين حقيقت را روشن مي‌سازد. تنها در اين حالت بود كه انسان مي‌توانست با خداوند ارتباط داشته باشد. مقصود از عدالت و قدوسيت اوليه ذات اصلي انسان و نيز عطايي كه از خارج بدو ارزاني شده باشد نيست، زيرا انسان به وسيله‌ خلق شدن صورت خدا را يافت و بعداً چيزي به او اضافه نشد. قدوسيت چيزي فراتر از بي‌گناهي است كه آن تمايل و اراده انسان در مورد شناختن خداوند و علاقه به امور روحاني هر چند داراي قدرت انتخاب بين نيك و بد مي‌باشد اين قدوسيت با قدوسيت كامل مقدسين متفاوت است.19

وضعيت آدم و حوا بعد از هبوط

گناه والدين نخستين انسان كه به عنوان اولين خطا و گناه در جريان زمان نمودار گرديد و الطاف و مواهب خداوند را در باب خويش تباه نمود داراي نتايج عميق و آني بود، كه بر روي رابطه آنان با خداوند و بر ذات و جسم آنان تأثير نمود كه از جمله مي‌توان به تأثيرات ذيل اشاره كرد:

1- تأثير بر رابطه آنان با خدا؛ قبل از هبوط چنانكه اشاره گرديد خدا و آدم و حوا رابطه‌ نزديكي داشتند ولي بعد از هبوط اين رابطه بنا به نقل از كتاب مقدس تغيير يافت. آن‌ها از فرمان صريح خدا سرپيچي نموده و خطا كار شدند و فهميدند كه مقام خود را در مقابل خداوند از دست دادند.

2- تأثير ذاتي: آن هنگام كه خداي ايشان را خلق نمود نه تنها بي‌گناه، بلكه مقدس بودند؛ ذات گناه‌آلود نداشتند و بنا به قول آگوستين آنان بالذات خوب و داراي عقل كامل بودند اما اكنون داراي احساس شرم و پستي و فساد بودند و چون وضع خود را نامناسب مي‌ديدند از برگ‌هاي درخت انجير براي خود پوششي درست كردند.20 از نظر اخلاقي آلوده شده بودند و مرگي را كه خداوند  در نتيجه عدم انقياد به آنان هشدار داده بود، در مرحله اول مرگ روحاني بود. به اعتقاد مسيحيت اين گناه فساد و گناه‌آلود شدن ذات ايشان را در پي داشت.

3- تأثير جسماني؛ اخطار الهي در خصوص ارتباط ميان عدم تبعيت و مرگ، نه تنها مرگ معنوي بلكه مرگ جسماني را نيز اشاره داشت، بطوري كه بعد از ارتكاب گناه خدا به آدم فرمود: «تو خاك هستي و به خاك برمي‌گردي».21  از آثار ديگر كه متوجه جسم مي‌باشد به نقل از كتاب مقدس بيماري‌هاي بدني است. هبوط ايشان آغازي براي درد و رنج خود و انسان گرديد. خداي تعالي به آدم فرمود: « ... زمين زير لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ايام عمرت با رنج و زحمت از آن كسب معاش خواهي كرد».22

4- تأثير ارادي؛ خدا انسان را مختار آفريد تا مسئول وصول به غايت قصواي خويش باشد بطوري كه براي عمل به دستورات ذات خود و عدم تبعيت از انجام دستورات ذات خود آزاد بود. انسان قادر بود گناه كند و نيز قدرت خودداري از آن نيز داشت، وقتي هبوط نمود قدرت خود را براي خودداري از گناه از دست داد.23

آثار و نتايج نهايي هبوط براي نوع بشر

بر اساس گزارشات مطروحه در سفر پيدايش ديدگاه يهود در آغاز بر آن بود كه عمل جد و نياي انسان بر سرنوشت اعقاب و ذريه وي از لحاظ جسمي، رواني و حتي اخلاقي تأثير نمود و اين تأثير اختصاص به ملت و گروه خاصي نداشت بلكه تمامي ابناي بشر را فرا گرفت. انسان اكنون متأثر از آن واقعيت، متقبل عمل مشقت‌آميز، درد و رنج و مرگ مي‌باشد. بر اين مبنا تجربه‌ بني‌اسرائيل در ارتباط با خداوند آميخته و توأم با نوعي احساس و بي‌لياقتي است. آثار و پيامدهاي عدول از فرمان الهي را مي‌توان بر اساس كتاب مقدس تحت عناوين ذيل بررسي نمود؛

1-فساد؛ «بر اثر گناه آدم و حوا همه چيز دچار فساد و تباهي گشت».24 منظور از فساد آن است كه انسان عدالت اوليه و علاقه‌ مقدس به خدا را از دست داده و ذات اخلاقي وي فاسد گرديده و به شرارت متمايل مي‌باشد. تعليم كتاب مقدس مبني بر آنكه همه بايد تولد تازه پيدا كنند، نشان از اين واقعيت همگاني دارد. اين فساد از جنبه‌ منفي بدين معني نيست كه هر گناه‌كاري فاقد تمام صفات نيكوي انساني است و هر نوع گناهي مرتكب مي‌شود و به آن علاقه‌ دارد و يا اينكه شديداً با خداوند مخالف است و از جنبه مثبت، اين فساد به معناي آنكه، هر گناه‌كاري از آن نوع محبت نسبت به خدا كه از شرايط اساسي اجراي شريعت است محروم مي‌باشد. «خدايي كه مي‌بايست با تمامي دل و جان و توانايي انسان دوست داشته شود».25

فساد، وجود آدمي، فكر و احساسات و اراده او را تباه نموده و انسان پاكي و قدوسيت و دوستي و عدالت اوليه خويش را از دست داده و روح دچار اختلال و آشفتگي مي‌شود.

2- مرگ؛ از جمله نتايج طبيعي گناه مرگ است كه به عنوان مجازات گناه در مسيحيت لحاظ گرديده است. آنچه در كتاب مقدس به عنوان مجازات گناه، مذكور گرديده «موت» يا «مرگ» مي‌باشد، مرگ نتيجه و اثر گناه است. «گناهان شخص بدكار مانند ريسمان به دورش مي‌پيچد و او را گرفتار مي‌سازد بلهوسي او باعث مرگش خواهد شد و حماقتش او را به نابودي خواهد كشاند».26 بر اين مبنا مرگ به عنوان مجازات و كيفر گناه در ارتباطي تنگاتنگ با گناه معرفي شده است يعني درست همانطور كه گناه همه را در برگرفت مرگ نيز به عنوان نتيجه ملازم آن بر همه وارد گرديد.27

3-از دست دادن مواهب نخستين؛ حضرت آدم و حوا با گناه خويش نه تنها مواهب و الطاف و دوستي با خداوند و پاكي و قدوسيتي را كه دارا بودند از دست دادند بلكه اين محروميت شامل حال تمامي افراد نوع بشر گرديد و اين خسران نيز همانند گناه شامل حالشان شد. كليسا معتقد بود كه در آغاز آفرينش خداوند دو نوع موهبت به حضرت آدم اعطا نمود؛ يك دسته موهبت‌هاي ذاتي يا طبيعي و ديگري موهبت‌هاي فوق طبيعي. موهبت‌هاي ذاتي شامل عقل و اراده وي بود كه با كمك و ياري آن‌ها امكان و زمينه شناخت خداوند و تبعيت و انقياد از او را براي وي فراهم مي‌آورد. اما اين موهبت‌ها براي وصول به كمال نمايي وي كافي نبود لذا خداوند موهبت‌هاي ديگري چون ايمان، اميد، محبت و علم بر حقايق امور جاودانگي، رهايي از رنج و بيماري و غلبه بر شهوات را به او اعطا نمود، اما وي با سرپيچي از اراده الهي همه اين مواهب را از دست داد و از مقام خويش هبوط نمود.28

پي‌نوشت‌ها:

1- كتاب مقدس، سفر پيدايش، 27:1 .

2- مك گراث، الستر، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ترجمه عيسي ديباج، تهران، كتاب روشن، 1385، ص 496 .

3- paul. st، حواري و قديس مسيحي،‌ از جمله نويسندگان برخي از رسائل «عهد جديد».

4- كتاب مقدس، اول فرنتيان، 12:2 .

5- كتاب مقدس، كولسيان، 13:2 .

6- mackintosh , h.r, sin, in encyclopaedia of religion and e thic(ed) jastings, vol-11, newyork. 1988, p538،

7- i bid , p.539 ،

8- ژيلسون، اتين، روح فلسفه در قرون وسطي، ترجمه ع داوودي، تهران، علمي و فرهنگي،‌ 1370، ص 528.

9- هورن، چارلز، نجات شناسي، ترجمه سار وخاچيگي، 1361، ص10.

10-كتاب مقدس، اول تيموتائوس، 4:4 .

11- مجتبايي، فتح‌الله، «آخرالزمان»، دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي، 1367، ص 179.

12-كتاب مقدس، انجيل متي، 7:18.

13- اعترافات قديس آگوستين، ترجمه سايه ميثمي، تهران، سهروردي، 1380، ص 40.

14-كتاب مقدس، سفر پيدايش، 9:2-11 .

15- تيسن، هنري، الهيات مسيحي، ترجمه ط، ميكائيليان، بي‌تا، ص 173.

16- همان، ص 174.

17- پويا، اعظم، هبوط در قرآن و انجيل، بينات، شماره 4، 1374، ص 74.

18-كتاب مقدس، انجيل متي، 4:19 -5 .

19-cf mass, a.y.salvation. in the catholic encyclopaedid. vol13, newyork, 1967p. 408

20-كتاب مقدس، سفر پيدايش، 7:30 .

21- همان، 19:3.

22-‌ همان، 17:3 .

23- همان، 5:6 و كتاب ايوب، 14:4.

24- كتاب مقدس، روميان، 12:5 .

25- كتاب مقدس، سفر تثنيه، 5:6 .

26-كتاب مقدس، امثال سليمان، 22:5 - 23 .

27-mackintosh ibid, p539

28- هورن، همان، ص11 .



           
یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 15:59
ارانوس

 تصور کن

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته 
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته !
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست !

جواب همصدایی ها پلیس ضد شورش نیست 

نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره  !

دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمیزاره  !

همه آزاد آزادن  !
همه بی درد بی دردن 
تو روزنامه نمی خونی

نهنگا خودکشی کردن 

 

جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه بدون وحشت و تابوت

جهانی رو تصور کن پر از لبخند و آزادی

لبالب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی !
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه !
اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه  !
تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانه س

تمام جنگای دنیا شدن مشمول آتش بس

کسی آقای عالم نیست
برابر با همن مردم  !
دیگه سهم هر انسانه 
تن هر دونه گندم !
بدون مرز و محدوده - وطن یعنی همه دنیا  !

تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا

 

 

Imagine! By: Siavash Ghomeishi

Imagine! Even if it is hard to imagine

a world where each person is truly fortunate!

 Imagine a world where money, race, and power have no place

a world where riot police is not the answer to the calls for unity

a world with no nuclear bombs, no artillery, and no bombardments

a world where no child will leave his legs on land mines

Everybody free, totally free

no one in pain, no pain!

You wouldn't read in newspapers that

such and such person committed suicide!  See the footnote

Imagine a world with no hatred, no gunpowder

  no cruelty of arrogant, no fear, no coffin

  no cruelty of arrogant, no fear, no coffin

  Imagine a world filled with smile and freedom!

full of flowers and kisses! Filled with up-growing improvements

Imagine! Even if it is a crime to imagine so

even if you'd lay down your life on this

Imagine a world where prison does not exist in reality

where all wars of the world are included in ‘The Ceasefire Treaty

a world where nobody is ‘The Boss' of the world!

people are all equal

Then each person will have an equal share in

each single seed of wheat

No border, no boundaries – motherland would mean the entire world

imagine you could be the interpretation of this dream!

 



           
یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 15:0
ارانوس

خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد

 

 

دیگران ابراز انزجار می کند که

 

 در خودش وجود دارد

 



           
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 13:19
ارانوس

ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ،

 اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول  مطرح نکرد ؛

به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد

و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود :

((  قولوا لا اله الا الله تفلحوا ))    

خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند !

روزه چیست ؟ هیچ !

حج ؟ اصلا ندارد !

زکات ؟ اصلا !

قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا

یک چیز فقط فکری است همین است که بتها را

در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم.

بنابر این کسانی که در ۳ سال اول مسلمان شدند

 و به توحید معتقد شدند و مردند ،احتمالا « شرابخوار » بودند ،

« نماز نخوان » ، « روزه نگیر »‌ ، « حج نکن » ، و .... بودند

بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛

یعنی بعد از هجده ، نوزده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند.

همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟

از همان مکه نمی گوید  که

« آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها  ،

تا به توحید معتقد می شوید  ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد »

! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند .

محمد (ص) گفت :

((فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما))

یعنی گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛

 اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ،

 ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است .

شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ،

 تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ،

 غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛

 اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ،

 در عین حال که منافعش را هم قبول دارد و می شناسد ، نفی اش می کند .

آدم حرف او را گوش می دهد ؛

 

 اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ،

 ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده

  و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد !

ای کسی که می گویی « غنا» حرام  است ،

 اصلا تو می فهمی  « غنا » چیست ؟

اصلا تو این را که این موزیک حماسی است

 یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟!

موسیقی هزار شعبه دارد  ، تاریخ  دارد ، نقش های گوناگون دارد ،

 بنابراین وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛

 برای اینکه تو نمی فهمی که چیست !



           
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 13:14
ارانوس
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 43
بازدید دیروز : 46
بازدید هفته : 273
بازدید ماه : 264
بازدید کل : 167427
تعداد مطالب : 165
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1