حقیقت

درد بی دردی!

درد اولین هشداری است که شما را متوجه تغییر سلامت بدنتان می کند، اما آیا همیشه این
دردها ریشه داخلی دارند یا فقط گول زننده ای هستند که بدن ما در واکنش به بعضی کارهای غیر
منطقی مان نشان می دهد تا عادات بدمان را ترک کنیم؟ بد نیست لیستی از دردهایی را

 که واقعا درد نیستند و درمانشان یک انعطاف کوچک از جانب ما درباره رفتارهایمان است، مطالعه کنیم:




ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 12:47
ارانوس
چرا ژاپنی ها در جریان زلزله و سونامی مغازه ها را غارت نکردند؟

پس از زلزله ژاپن با خسارات جانی و مالی فراوانی مواجه شد؛ کشته شدن افراد بسیار، بی‌خانمانی، از دست دادن دست یا پا، و… اما مردم ژاپن علی رغم این مصیبت رخ داده هنوز دست تعدی به سوی غارت اموال دیگران نگشوده‌اند…

پس ازوقوع زلزله ۹ ریشتری در ژاپن، ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست یکدیگر دادند و وقایع یکی پس از دیگری در ژاپن رخ دادند. سونامی که در نتیجه وقوع زلزله دراقیانوس ایجاد شده بود به سواحل ژاپن رسید و شهرهای ساحلی ژاپن را در خود غرق کرد. این حادثه بسیاری از ژاپنی‌ها را آواره و یا زنده به گور کرد.

 . . .



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 12:28
ارانوس
کوروش، ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر همچنین معروف
به کوروش دوم، نخستین پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی بود.
 
کوروش به مدت سی سال بر ايران حكومت كرد،
 
درباره کوروش تمام مورخین متفقند که شاهی بود با عزم و عاقل و رئوف
 
که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل میشد و
 
برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود.
 
 


ادامه مطلب ...


           
شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, :: 3:33
ارانوس

به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی ، اگر کتابی نخوانی ، اگر به اصوات گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نکنی...

به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند...

به آرامی شروع به مردن میکنی اگر برده ی عادات خود شوی،

 اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،اگر روز مررگی را تغییر ندهی،

اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،یا با افراد ناشناس صحبت نکنی...

تو به آرامی آغاز به مردن می کنی، اگر از شور و حرارت ،از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند،

و ضربان قلبت را تندتر می کنند دوری کنی...

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی ،اگر هنگامی که با شغلت ،

یا عشقت شاد نیستی،آن را عوض نکنی،اگر برای مطمئن در

نامطمئن خطر نکنی،اگر ورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار

در زندگی ات ورای مصلحت اندیشی بروی...

امروز زندگی را آغاز کن !امروز مخاطره کن! امروز کاری کن !نگذار که به آرامی بمیری!شادی را فراموش نکن

 

(پاپلو نرودا) ترجمه(احمد شامل



           
جمعه 27 خرداد 1390برچسب:, :: 3:14
ارانوس

سوالاتی که اندیشیدن شما را تغییر خواهد داد

همه ما در طول زندگی خود چه بصورت آگاهانه و چه ناآگاهانه در تلاش برای تغییر خود و زندگی پیرامون خود هستیم. اما گاهی همه تلاش های ما برای این تغییرات به نتیجه مطلوب نمی رسند و ما از خود می پرسیم که کجای مسیر تغییر را اشتباه رفته ایم؟

نکته بسیار مهمی وجود دارد که بزرگان همیشه برای ما مطرح می کنند و آن این است که

” کشف صحیح صورت مسئله خود نیمی از راه حل است” و برای درک و کشف بهتر

مسائل اولین ابزاری که برای ذهن بشر در دسترس است پرسیدن سوال است.

همیشه خوب سوال پرسیدن یک هنر است ، بخصوص وقتی ما از خودمان سوال

می پرسیم و پاسخ را بایستی بخشی از درون ما، حال چه ذهن باشد چه قلب ما

پاسخ دهد.همانطور که داده های ورودی غلط منجر به نتیجه نا مطلوب خواهد شد،

پرسیدن سوال های خوب و مهم و تاثیرگذار از خود می تواند کلیدی باشد

برای یافتن پاسخ های درست و کسب موفقیت های مورد نظر.

(توصیه می کنم حتما وقت بگذارید و مطالعه کنید) 



ادامه مطلب ...


           
پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:, :: 19:11
ارانوس

يست و دو قرن پيش، ارشميدس رياضيدان بزرگ يونان، مقاله اي نوشت كه استوماكيون

(Stomachion) نام گرفت. اين مطلب برخلاف ديگر نوشته هاي ارشميدس خيلي زود به

ورطه فراموشي سپرده شد، چرا كه پس از ارشميدس كسي منظور اين مقاله را درك نكرد. اما پس از گذشت

۲۲۰۰ سال از آن زمان، رياضيداني كه روي مسائل تاريخي تحقيق مي كند،

راز دستنوشته ارشميدس را كشف كرد. اين دانشمند با بررسي يكي از قديمي ترين

دستنوشته هايي كه راهبان مذهبي در چند صد سال پيش نوشته بودند،

معماي به جامانده از ارشميدس را حل كرد. با اين كشف پنجره اي نو

به يكي ديگر از آثار نابغه بزرگ گشوده شد. نابغه اي كه وقتي روش زيركانه اي براي تعيين خالص بودن

طلاي تاج پادشاه پيدا كرد، ناگهان فرياد زد: «يافتم». كرد، ناگهان فرياد زد: «يافتم».



ادامه مطلب ...


           
جمعه 9 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 19:30
ارانوس

● ۱۳ عدد اول است.


● ۱-۱۳^۲ عدد اول مرسن است.


● ۱۳جسم ارشميدسي موجود است. (اجسام ارشميدسي اجسامي هستند كه وجوه آنها چند ضلعي بوده،

نه لزوما از يك نوع ، و كنجهاي آنها مساوي هستند.)


● عدد ۱۳كوچكترين Emirp است. (Emirp عدد اولي است كه اگر ارقام آن را معكوس كنيم مجددا

عددي اول خواهد بود مثلا اعداد ۱۳، ۱۷،۳۱، ۳۷،…..)


● عدد ۲^۱۳توسط مربعات مجزاي اعداد ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶ بيان مي‌شود



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, :: 15:25
ارانوس
عدد اسرا آمیز 666 به « عدد شیطان » (The number of the beast) یا « نشان شیطان » (sign of the beast) معروف است. این عدد به کتب ضدمسیح
 (Antichrist) تعلق دارد و همچنین در کتاب مقدس مکاشف یوحنا (Revelation)
در بخش 13 و شعر 18 با عنوان « کامل بودن » (to be exact) این عدد ذکر شده است که متن آن چنین است:

Here is wisdom. Let him that hath understanding count
 
the number of the beast: for it is the number of a man;
 
and his number is 666


« در اینجا خرد هست. بگذار آنکه فهمی دارد عدد شیطان را بشمارد زیرا آن عدد مردی است و عدد او 666 است. »

البته منبع پیدایش این عدد به این عنوان کاملاً مشخص نمی‌باشد. در مورد این عدد فیلم‌ها و داستان‌های مختلفی ساخته
 
شده اند که اغلب آنها از سری فیلم‌ها و داستان‌های ترسناک هستند، از جمله فیلم Pulp Fiction
و یا داستان The Da Vinci Code(رمز داوینچی). در این داستان این حدس وجود دارد که
هرم شیشه ای موجود در موزه لور(Louvre) پاریس، به شیطان اختصاص دارد و از 666
قطعه شیشه ساخته شده است. البته تحقیقات در این زمینه بدون هیچ ابهامی مشخص می‌کند که
این هرم شیشه‌ای از بیش از 670 قطعه شیشه تشکیل شده است.
(اظهار رسمی موزه لور 673 قطعه است و شمارش‌های انجام شده بعدی حاکی است که این تعداد 698 عدد است.)
همچنین عدد 666 را می‌توان به نوعی در اسامی‌ نیز پیدا کردو. مثلاً مجموع کد اسکی (ASCII)
کاراکترهای کلمه INDONESIA (اندونزی) برابر با 666 است.

صرف نظر از داستان‌ها و مطالب اسرار آمیزی که در مورد این عدد نوشته و گفته می‌شود،
 
مطالعات ریاضیدانان در مورد این عدد نشان می‌دهد این عدد در حیطه ریاضی هم دارای خواص جالبی است


           
یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, :: 15:17
ارانوس

این متن خلاصه مقاله پروفسور سرمارتین ریس، یكی از پیشگامان كیهان شناسی در جهان است.

 وی استاد تحقیقات انجمن سلطنتی در دانشگاه كمبریج و دارای عنوان اخترشناس سلطنتی است.

در عین حال وی عضو انجمن سلطنتی، آكادمی ملی علوم ایالات متحده و آكادمی علوم روسیه است.

وی ضمن مشاركت با چندین همكار بین المللی ایده های بسیار مهمی در مورد سیاهچاله ها، تشكیل كهكشان ها

و اخترفیزیك انرژی بالا داشته است.



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, :: 14:39
ارانوس

شاید تا کنون شده باشد که در مواقعی که بیکار هستید یا اینکه انتظار خبر مهمی را می کشید برای سرگرم کردن

 خودتان کاغذی را که در اطرافتان هست بردارید و شروع به تا کردن آن کنید و بعد از چند بار متوجه شوید

که دیگر نمی شود کاغذ را تا کرد. در این صورت یا از تا کردن کاغذ منصرف می شوید یا آن را باز می کنید

و دوباره شروع به تا کردنش می کنید... البته ممکن است قبل از اینکه به آن زمان برسید خبر مهم به شما داده شود

و کاغذ را به جای اولش برگردانید !!!



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, :: 14:31
ارانوس

عدد هفت عددی است که شاید مثل همه ی عدد های دیگر در نظر ما عادی جلوه کند اما نگرش ما وقتی متبلور

می شود که خواص عدد هفت را بدانیم و ببینیم چه «هفت» هایی در زندگی ما وجود دارند و ما در گیر و دار

زندگی ماشینی و با بی تفاوتی از کنار آن ها رد می شویم مثلا شاید جالب باشد که بدانیم،

رنگین کمان دارای هفت رنگ است .


عجایب جهان، هفت تا هستند.(که به عجایب هفت گانه معروفند ) یا در یونان باستان، اسطوره ای با نام هفت

خدای، در ذهن مردم نقش بسته است، ویا شهر عشق، که دراشعار عطار آمده است، هفت شهر می باشد،

سوره ی مبارکه حمد، که اوّلین سوره ی قرآن کریم است، هفت آیه دارد. آسمان دارای هفت طبقه است.

بهشت وجهنم هر کدام دارای هفت طبقه و درجه هستند و طواف خانه خدا هفت دور است،

موسیقی ایران و یونان هفت دستگاه داد، هفت نوع ساز بادی وجود دارد و علاوه بر این هفت نت موسیقی

وجود دارد(دو، ر، می، فا، سل، لا، سی) و…





ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:, :: 13:28
ارانوس



           
سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:, :: 18:18
ارانوس

همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟

 میشه بیای و بهدختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود

ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود,


گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟

فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت :

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا

مکث کرد

 

 

بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟

د ست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد

باهاش دست دادم و تعهد کردم

ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت

اصرار کنی

بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.

و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت

کرده بودن عصبانی بودم 

وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد 

همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه

تقاضای او همین بود.

همسرم جیغ زد و گفت، وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما.

و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه
گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟

سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود

آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی.

حالا می خوای بزنی زیر قولت: حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش
.
مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟

نه. اگر به قولی که می دیم عمل نکنیم اون هیچوقت یاد نمی گیره به حرف خودش احترام بذاره

آوا، آرزوی تو برآورده میشه

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود

صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود.

آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام

چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت:

دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست.

و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه ; اون سرطان خون داره.

زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد.

بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده ;نمی خواست به مدرسه برگرده.

آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن

 
آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه


آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین


سر جام خشک شده بودم. و... شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی


خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن
 



           
سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, :: 11:21
ارانوس

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:

لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رودیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم ...لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنیدو ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت...

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو به خاطرش از دست بدی عشق یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیادباهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم من رو به رگبار کتک بست

عشق یعنی حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راحتیش تحمل کنی.
بعد از این موضوع عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم...

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش..

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم گمان می کنم جوابم واضح بودمعلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی از بستگان...

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد...

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد آغاز کسی باش که پایان تو باشد

 



           
سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, :: 11:19
ارانوس

 

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود،
 تصميم گرفت براي گذراندن وقت کتابي خريداري کند. او يک بسته بيسکوئيت نيز خريد و بر روي يک صندلي نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

مردي در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه مي‌خواند. وقتي که او نخستين بيسکوئيت را به دهان گذاشت،
متوجه شد که مرد هم يک بيسکوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت. پيش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه کرده باشد.

ولي اين ماجرا تکرار شد. هر بار که او يک بيسکوئيت برمي‌داشت، آن مرد هم همين کار را مي‌کرد. اينکار او را حسابي عصباني کرده بود ولي نمي‌خواست واکنشي نشان دهد.
وقتي که تنها يک بيسکوئيت باقي مانده بود،
پيش خود فکر کرد : حالا ببينم اين مرد بي‌ادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرين بيسکوئيت را نصف کرد و نصفش ديگرش را خورد. اين ديگه خيلي پرروئي مي‌خواست!
زن جوان حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن کتابش را بست،
چيزهايش را جمع و جور کرد و با نگاه تندي که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.
وقتي داخل هواپيما روي صندلي‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عينکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب ديد که جعبه بيسکوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... يادش رفته بود که بيسکوئيتي که خريده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بيسکوئيت‌هايش را با او تقسيم کرده بود، بدون آن که عصباني و برآشفته شده باشد.


           
سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:, :: 11:10
ارانوس

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/001.jpg

 

وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد.

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/002.jpg

سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/003.jpg

 

بعد آهسته  از در عقبي خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي کرد، ولي داروساز توجهي نمي کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روي شيشه پيشخوان ريخت.

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/004.jpg

 


داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه مي خواهي؟
دخترک جواب داد: برادرم خيلي مريض است، مي خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!


http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/005.jpg

 

دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چيزي رفته و بابايم مي گويـد که فقط معجـزه مي تواند او را نجات دهد، من هم مي خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولي ما اينجا معجزه نمي فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلي مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا مي توانم معجزه بخرم؟

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/007.jpg

 

مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داري؟
دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدي زد و گفت: آه چه جالب، فکـر مي کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافي باشد!
بعد به آرامي دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر مي کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/008.jpg

 

فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحي، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـي بود، مي خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟

 

http://www.fun-group.info/pic/10-08-2009/G/009.jpg

 

دکتر لبخندي زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد.

 



           
شنبه 21 اسفند 1389برچسب:, :: 23:11
ارانوس

 

دين در مسيحيت كه برآمده از سنت يهودي است براساس مندرجات كتاب عهد عتيق معتقد است كه انسان مخلوق و آفريده‌ خداست كه به شباهت و تصوير خدايش خلق شده است و اين صورت الهي امري عرضي است كه به ذات انسان ملحق گرديده باشد نيست، بلكه ذات انسان و وجه مقوم او مراد است.

آيه‌اي1 كه در درك ديدگاه مسيحي راجع به طبيعت بشر فوق‌العاده مهم است، مي‌گويد: « انسان به صورت خدا و به شباهت او آفريده شده است»، ترتوليانوس معتقد بود انسان پس از ارتكاب گناه، كماكان به صورت خدا باقي ماند، اما تنها از طريق كار احيا كننده‌ روح‌القدوس مي‌تواند مجدداً به شباهت خدا درآيد: (در تعميد) گناهان ما شسته مي‌شود و بدين سان مرگ نابود مي‌گردد. زيرا گناه كه برداشته شد، مجازات گناه نيز برداشته مي‌شود. بدين ترتيب، انسان مجدداً به «شباهت خدا» در مي‌آيد، چرا كه در ابتدا «به صورت او» آفريده شده بود. «به صورت خدا» بودن انسان مربوط است به صورت او؛ اما «به شباهت خدا» بودن او به ابديتش ربط مي‌يابد؛ چرا كه انسان آن روحي را كه خدا در ابتداي خلقت در او دميد، اما به سبب سقوط خود از كف داد، دوباره باز پس مي‌گيرد.2

 

 

در مسيحيت انسان آميزه‌اي از روح و جسم مي‌باشد و از خلقتي مادي و الهي بهره‌مند است. هر چند، گاه سخن از سه ساحتي بودن وجود اوست يعني روح، نفس و جسم؛ لكن اغلب مسيحيان روح و نفس را يك چيز مي‌دانند.

 

در دين مسيحي روح انسان جنبه‌ الهي را داراست همچنان كه قديس پولس3 معتقد بود؛ «خداوند روح خود را... به ما عطا كرده است...»4

 

 

انسان موجودي گناهكار

از ديدگاه ديانت مسيحي نياز بشر به نجات، ناشي از وضعيت گناه‌كاري وي مي‌باشد كه به سبب گناه، حقيقت خويش را از دست داده و در نهايت ذلت به سر مي‌برد، كه دعوت انسان‌ها به توبه در همين راستا قرار دارد.

«زماني شما در گناهان خود مرده بوديد و هوس‌هاي گناه‌آلود بر وجودتان مسلط بود».5

بر اساس كتاب مقدس گناه تنها معناي عدم اطاعت يا تخلف از شريعت خدا، را دارا نمي‌باشد، بلكه به احتمال مهم‌تر از اين معنا عبارت است از: خدا سازي نفس و خلع خدا از مقامش، گناه يعني گسيختگي رابطه‌ شخص مخلوق با خالق، يحيي معمدان گناه را به عنوان سركشي و طغيان و تمرد وصف مي‌نمايد كه خداوند اعتبار دهنده، داور و پادشاه و انسان مديون و مجرم و تابع و پيرو لحاظ گرديده است. بر اين اساس گناه واقعيت دردناك و مخوفي است كه همواره بر خلاف خواست و اراده الهي صورت مي‌گيرد، و نشان از بي‌اهميتي و عدم انطباق فرد نسبت به اين اراده و خواست مي‌دهد و بدين سبب فرد گناهكار، مجرم و مقصر شناخته مي‌شود.6

و بدين مفهوم آگوستين نيز معصيت را سخن گفتن و يا رفتار و شوقي ورزيدن در جهت خلاف قانون اولي بيان داشته است. وي ظاهراً در پاسخ نظريه‌ مانوي گناه، را يك اصل جوهري مي‌دانست و آن را به عنوان حقيقتي صرفاً سلبي توصيف مي‌نمود، بدين معنا گناه، نوعي فقدان غير فهم مي‌شود.7

در اين زمينه كاتوليك‌ها معتقدند كه معصيت به منزله اهانت به ساحت جلال خداست و به نحوي از مايه لعنت است، زيرا موجب آن مي‌شود كه انسان به خدمت شيطان درآيد.8

رالف ونينگ از فرقه‌ پاك دينان (puritan) مي‌نويسد: «به طور خلاصه گناه عبارت است از مبارزه نمودن با عدل و انصاف خدا، نابود ساختن رحمت او، ريشخند نمودن صبر او، ناچيز شمردن قدرت او، تحقير كردن محبت او و اهانت به مشيت الهي و عيب‌‌جويي از حكمت او».9

منشأ گناه

گناه واقعيتي است كه همه اذهان بشري بر وجود آن اذعان دارند لكن در مورد منشأ و ريشه‌يابي آن نظرات متعددي از سوي مذاهب و صاحب‌نظران ارائه گرديده است؛ از جمله لايب‌نيتس و اسپينوزا كه معتقد بودند گناه بر اثر محدود بودن انسان به وجود آمده است و نتيجه حتمي محدوديت وجود انسان است.

عده‌اي نيز معتقدند «شرارت نتيجه ماهيت جهان است. وجود جهان خود بزرگترين شرارت‌هاست. طبيعت به خودي خود شرير است». ولي كلام خدا دركتاب مقدس بارها بيان داشته؛ «كه هر چه خدا خلق فرمود نيكو است و طبيعت به خودي خود شر نيست».10

معمولاً تباه شدن جهان و گناه انسان بر طبق تعاليم مسيحيان با گناه نخستين حضرت آدم تصور مي‌شود و آنچه درباره منشأ شر درست مي‌باشد درباره‌ ارزش جهان از آن پس كه شر از راه گناه نخستين در آن وارد آمد نيز درست است. ريشه‌ تباهي انسان در ذات گناه آلودش كه از آدم به ارث برده نشأت گرفته است و شرارت او كه هم ذاتي و هم عملي است از آن ناشي مي‌شود. كلام قابل توجه و مهم كتاب مقدس در اين زمينه توسط قديس پولس در رساله به روميان(5:12-21 ) آشكار مي‌باشد كه اساس عقيده در باب گناه ذاتي ريشه در گفتار وي دارد و پولس اين انديشه را از عقايد گنوسياني گرفته و با آنچه در سفر پيدايش درباره آدم آمده است در هم آميخت و بعد از وي متكلمان به خصوص آگوستين به بسط و توجيه و تفصيل آن پرداختند.11

عليرغم اين نظريات حضرت عيسي خود تعليمي در باب گناه اوليه و هبوط آدم ننمود. وي در مواعظ خويش نفس شرير و بدكار آدمي را منشأ گناهاني كه انسان مرتكب مي‌شود معرفي مي‌نمود كه لغزش و گناه ديگران را نيز به دنبال خواهد داشت؛ «واي بر دنيا كه باعث چنين لغزش‌ها مي‌شود مسلماً لغزش‌هايي پيش‌ خواهد آمد اما واي بر كسي كه باعث اين لغزش‌ها شود».12

مدرك و مأخذ اصلي در باب گناه اوليه كه ساير نويسندگان كتاب مقدس از آن اقتباس نموده‌اند، سفر پيدايش است كه نويسندگان گاه از عقايد ديگري كه پيرامون اين موضوع وجود داشته بهره‌ گرفته وگاهي نيز تأويلات شخصي خود را در آن‌ها وارد نموده‌اند.

ماهيت گناه

آگوستين معتقد است كه تمام ابناي بشر به علت سقوط آدم به گناه آلوده شده‌اند. گناه ذهن انسان را تيره و تار ساخته و تضعيف كرده است؛ باعث شده است فرد گناهكار نتواند به درستي فكر كند و به ويژه چشم او را به سوي حقايق برتر معنوي بسته است. به همين ترتيب اراده انسان نيز به وسيله‌ گناه تضعيف شده است (هر چند از ميان نرفته است).

از نظر آگوستين، همين واقعيت كه ما افرادي گنهكاريم بدين معناست كه سخت بيماريم و از تشخيص علت بيماري خود عاجز، چه رسد به مداواي آن. تنها از طريق فيض خداست كه علت بيماريمان مشخص مي‌شود (گناه)، و راه علاج آن فراهم مي‌گردد(فيض).

وي بيان مي‌كند كه در واقع گنهكار بودن ما كاملاً از كنترل ما خارج است؛ وضعيتي است كه زندگي ما را از بدو تولد آلوده مي‌سازد و از آن پس نيز بر آن مسلط است. ما انسان‌ها بر وضع گناه‌آلود خود هيچ‌ كنترلي نداريم. انسان با تمايلي گناه‌آلود كه جزيي از طبيعت بشر است، متولد مي‌شود و، در نتيجه، ذاتاً به اعمال گناه‌آلود گرايش دارد. به عبارت ديگر، گناه‌ گناهان را مي‌زايد؛ وضعيت گناه‌آلود بشر، اعمال گناه‌آلود فرد فرد ابناي بشر را سبب مي‌شود.13

ماهيت فيض

يكي از آيات كتاب مقدسي مورد علاقه‌ آگوستين، يوحنا 5:15 است: «جدا از من هيچ نمي‌توانيد كرد». وي معتقد است ما انسان‌ها براي نجات خود، از آغاز تا پايان زندگي، يكسر متكي به خداييم. وي ميان توانائي‌هاي طبيعي انسان كه به عنوان موهبت‌هاي طبيعي به وي اعطا شده است و عطاياي فيض، كه عطايايي ويژه و به اصطلاح اضافه بر سازمان هستند، به دقت تمايز مي‌گذارد.

خدا ما را در جايي كه طبيعتاً درآنيم، يعني در وضعيتي كه به علت گناه‌‌ عاجز و درمانده شده‌ايم و قادر به نجات خود نيستيم، رها نمي‌كند؛ بلكه فيض خود را شامل حال ما مي‌سازد تا شفا يابيم، بخشوده شويم و احيا گرديم. از نظر آگوستين، طبيعت انسان ضعيف، ناتوان و گمراه است و براي آنكه تازه و احيا شود، نيازمند توجه و امداد الهي است.

از نظر وي فيض عبارت است بذل توجه بي‌حد و حصر خدا نسبت به انسان، بي آنكه انسان استحقاق آن را داشته باشد. به اعتقاد او، روند شفاي انسان از طريق اين فيض عملي مي‌گردد.

گناه آدم و حوا و هبوط آنان

طبق گفته كتاب مقدس بر اثر گناه يك انسان، گناه به جهان وارد گرديد و با آن تمام نتايج گناه بوجود آمد. اين انسان حضرت آدم و گناهش خوردن ميوه‌ درخت معرفت نيك و بد بود. بنابر نقل از سفر پيدايش خداوند بعد از خلق وي باغي پر از درختان گوناگون در عدن به طرف مشرق غرس نمود.

«درخت حيات» و «درخت معرفت نيك و بد» را در ميان باغ قرار داد و به آدم اجازه داد كه از تمام ميوه‌هاي باغ بجز ميوه «درخت معرفت نيك و بد» استفاده نمايد و مرگ را به عنوان نتيجه عدم اطاعت بدو يادآور گرديد.14

اين احتمال وجود دارد كه اين درخت كه از آن نهي شده بود در خود خاصيت اسرارآميزي داشته كه مي‌توانسته هر دو نتيجه‌اي را كه در نام آن وجود دارد ايجاد نمايد. معهذا احتمال قوي‌تر آنكه اين منع تنها جنبه‌ امتحان و آزمايش داشته است زيرا آدم بعد از خوردن آن اين توانايي را نيافت كه خوب و بد را تشخيص دهد. خدا دو چيز خوب در جلوي انسان نهاد؛ درخت حيات و درخت معرفت نيك و بد و بدين طريق يك چيز خوب و يك چيز بد بود. خدا خوردن از يك درخت را منع نمود نه به اين دليل كه بد بود بلكه مي‌خواست امتحان ساده‌اي از وفاداري انسان به عمل آورد.15

طبق تعليم سفر پيدايش به واسطه‌ اغوا و وسوسه‌ مار كه از تمام حيوانات زيرك‌تر بود نخستين زوج بشري از باغ عدن هبوط نمودند. در برخي از كتب عهد عتيق و يا ادبيات بين‌العهدين هبوط آدم و حوا به ابليس نسبت داده شده است و در تلمود مار به عنوان ابزار شيطان براي اغوا معرفي گرديده است. به هر جهت مار انسان را مايل ساخت كه آنچه را كه خدا منع فرموده بود طلب نمايد و بخواهد آنچه را كه خدا مكشوف نفرموده بود بداند و آن چيزي رخ دهد كه خدا مايل نبود.

 بدين سان گناهي كه توسط اولين زوج انسان صورت پذيرفت به عنوان گناه ذاتي يا ازلي توصيف شده است كه حكايت از نوعي آشفتگي و اختلال در سرشت بشر مي‌نمايد. اين گناه نبايد به عنوان چيزي كه به سرشت و ذات انسان عارض گرديده است، نگريسته شود بلكه به عنوان حقيقتي كه بشر آن را از دست داده بايد توجه داشت. در ذات و جوهر گناه اوليه نقص و محروميت ناشي از فقدان موهبت و نعمات الهي وجود دارد كه نوع بشر به واسطه آن گناه آن را از دست داد.16

وضعيت آدم و حوا قبل از هبوط

موقعيت نخستين انسان و تأثير سوء گناهي كه بر وضعيت مطلوب اوليه وارد نمود به عنوان موضوعي مهم در مسيحيت تلقي مي‌شود و اين موقعيت و وضعيت نخستين را به عنوان وضعيت مقدس و پاك تعبير مي‌نمايند. خداوند انسان را تمام و كمال آفريد. چنانكه فرمود، «او را شبيه خود بيافريدم» اين عبارت به نقل از تفسير تلمود حاكي از برخورداري انسان از عزت و عظمت الهي و قابليت وصول به اين شأن و مقام است.17

عظمت وي در آن است كه آفريده به صورت خداست و از اين طريق خداوند او را برماهيان دريا و پرندگان آسمان و سراسر زمين حاكم ساخت.

مسيح نيز در سخنانش به موقعيت پيشين انسان‌ها قبل از خلقتشان اشاره مي‌نمايد آنجا كه مي‌فرمايد، «دركتاب آسماني نوشته شده است كه در آغاز خلقت، پروردگار مرد و زن را آفريد و دستور داد كه مرد از پدر و مادر خود جدا شود و براي هميشه به زن خويش بپيوندد.18

انسان در ابتداي خلقت داراي عدالت و قدوسيت بوده است و مفهوم بابهاي اول و دوم سفر پيدايش اين حقيقت را روشن مي‌سازد. تنها در اين حالت بود كه انسان مي‌توانست با خداوند ارتباط داشته باشد. مقصود از عدالت و قدوسيت اوليه ذات اصلي انسان و نيز عطايي كه از خارج بدو ارزاني شده باشد نيست، زيرا انسان به وسيله‌ خلق شدن صورت خدا را يافت و بعداً چيزي به او اضافه نشد. قدوسيت چيزي فراتر از بي‌گناهي است كه آن تمايل و اراده انسان در مورد شناختن خداوند و علاقه به امور روحاني هر چند داراي قدرت انتخاب بين نيك و بد مي‌باشد اين قدوسيت با قدوسيت كامل مقدسين متفاوت است.19

وضعيت آدم و حوا بعد از هبوط

گناه والدين نخستين انسان كه به عنوان اولين خطا و گناه در جريان زمان نمودار گرديد و الطاف و مواهب خداوند را در باب خويش تباه نمود داراي نتايج عميق و آني بود، كه بر روي رابطه آنان با خداوند و بر ذات و جسم آنان تأثير نمود كه از جمله مي‌توان به تأثيرات ذيل اشاره كرد:

1- تأثير بر رابطه آنان با خدا؛ قبل از هبوط چنانكه اشاره گرديد خدا و آدم و حوا رابطه‌ نزديكي داشتند ولي بعد از هبوط اين رابطه بنا به نقل از كتاب مقدس تغيير يافت. آن‌ها از فرمان صريح خدا سرپيچي نموده و خطا كار شدند و فهميدند كه مقام خود را در مقابل خداوند از دست دادند.

2- تأثير ذاتي: آن هنگام كه خداي ايشان را خلق نمود نه تنها بي‌گناه، بلكه مقدس بودند؛ ذات گناه‌آلود نداشتند و بنا به قول آگوستين آنان بالذات خوب و داراي عقل كامل بودند اما اكنون داراي احساس شرم و پستي و فساد بودند و چون وضع خود را نامناسب مي‌ديدند از برگ‌هاي درخت انجير براي خود پوششي درست كردند.20 از نظر اخلاقي آلوده شده بودند و مرگي را كه خداوند  در نتيجه عدم انقياد به آنان هشدار داده بود، در مرحله اول مرگ روحاني بود. به اعتقاد مسيحيت اين گناه فساد و گناه‌آلود شدن ذات ايشان را در پي داشت.

3- تأثير جسماني؛ اخطار الهي در خصوص ارتباط ميان عدم تبعيت و مرگ، نه تنها مرگ معنوي بلكه مرگ جسماني را نيز اشاره داشت، بطوري كه بعد از ارتكاب گناه خدا به آدم فرمود: «تو خاك هستي و به خاك برمي‌گردي».21  از آثار ديگر كه متوجه جسم مي‌باشد به نقل از كتاب مقدس بيماري‌هاي بدني است. هبوط ايشان آغازي براي درد و رنج خود و انسان گرديد. خداي تعالي به آدم فرمود: « ... زمين زير لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ايام عمرت با رنج و زحمت از آن كسب معاش خواهي كرد».22

4- تأثير ارادي؛ خدا انسان را مختار آفريد تا مسئول وصول به غايت قصواي خويش باشد بطوري كه براي عمل به دستورات ذات خود و عدم تبعيت از انجام دستورات ذات خود آزاد بود. انسان قادر بود گناه كند و نيز قدرت خودداري از آن نيز داشت، وقتي هبوط نمود قدرت خود را براي خودداري از گناه از دست داد.23

آثار و نتايج نهايي هبوط براي نوع بشر

بر اساس گزارشات مطروحه در سفر پيدايش ديدگاه يهود در آغاز بر آن بود كه عمل جد و نياي انسان بر سرنوشت اعقاب و ذريه وي از لحاظ جسمي، رواني و حتي اخلاقي تأثير نمود و اين تأثير اختصاص به ملت و گروه خاصي نداشت بلكه تمامي ابناي بشر را فرا گرفت. انسان اكنون متأثر از آن واقعيت، متقبل عمل مشقت‌آميز، درد و رنج و مرگ مي‌باشد. بر اين مبنا تجربه‌ بني‌اسرائيل در ارتباط با خداوند آميخته و توأم با نوعي احساس و بي‌لياقتي است. آثار و پيامدهاي عدول از فرمان الهي را مي‌توان بر اساس كتاب مقدس تحت عناوين ذيل بررسي نمود؛

1-فساد؛ «بر اثر گناه آدم و حوا همه چيز دچار فساد و تباهي گشت».24 منظور از فساد آن است كه انسان عدالت اوليه و علاقه‌ مقدس به خدا را از دست داده و ذات اخلاقي وي فاسد گرديده و به شرارت متمايل مي‌باشد. تعليم كتاب مقدس مبني بر آنكه همه بايد تولد تازه پيدا كنند، نشان از اين واقعيت همگاني دارد. اين فساد از جنبه‌ منفي بدين معني نيست كه هر گناه‌كاري فاقد تمام صفات نيكوي انساني است و هر نوع گناهي مرتكب مي‌شود و به آن علاقه‌ دارد و يا اينكه شديداً با خداوند مخالف است و از جنبه مثبت، اين فساد به معناي آنكه، هر گناه‌كاري از آن نوع محبت نسبت به خدا كه از شرايط اساسي اجراي شريعت است محروم مي‌باشد. «خدايي كه مي‌بايست با تمامي دل و جان و توانايي انسان دوست داشته شود».25

فساد، وجود آدمي، فكر و احساسات و اراده او را تباه نموده و انسان پاكي و قدوسيت و دوستي و عدالت اوليه خويش را از دست داده و روح دچار اختلال و آشفتگي مي‌شود.

2- مرگ؛ از جمله نتايج طبيعي گناه مرگ است كه به عنوان مجازات گناه در مسيحيت لحاظ گرديده است. آنچه در كتاب مقدس به عنوان مجازات گناه، مذكور گرديده «موت» يا «مرگ» مي‌باشد، مرگ نتيجه و اثر گناه است. «گناهان شخص بدكار مانند ريسمان به دورش مي‌پيچد و او را گرفتار مي‌سازد بلهوسي او باعث مرگش خواهد شد و حماقتش او را به نابودي خواهد كشاند».26 بر اين مبنا مرگ به عنوان مجازات و كيفر گناه در ارتباطي تنگاتنگ با گناه معرفي شده است يعني درست همانطور كه گناه همه را در برگرفت مرگ نيز به عنوان نتيجه ملازم آن بر همه وارد گرديد.27

3-از دست دادن مواهب نخستين؛ حضرت آدم و حوا با گناه خويش نه تنها مواهب و الطاف و دوستي با خداوند و پاكي و قدوسيتي را كه دارا بودند از دست دادند بلكه اين محروميت شامل حال تمامي افراد نوع بشر گرديد و اين خسران نيز همانند گناه شامل حالشان شد. كليسا معتقد بود كه در آغاز آفرينش خداوند دو نوع موهبت به حضرت آدم اعطا نمود؛ يك دسته موهبت‌هاي ذاتي يا طبيعي و ديگري موهبت‌هاي فوق طبيعي. موهبت‌هاي ذاتي شامل عقل و اراده وي بود كه با كمك و ياري آن‌ها امكان و زمينه شناخت خداوند و تبعيت و انقياد از او را براي وي فراهم مي‌آورد. اما اين موهبت‌ها براي وصول به كمال نمايي وي كافي نبود لذا خداوند موهبت‌هاي ديگري چون ايمان، اميد، محبت و علم بر حقايق امور جاودانگي، رهايي از رنج و بيماري و غلبه بر شهوات را به او اعطا نمود، اما وي با سرپيچي از اراده الهي همه اين مواهب را از دست داد و از مقام خويش هبوط نمود.28

پي‌نوشت‌ها:

1- كتاب مقدس، سفر پيدايش، 27:1 .

2- مك گراث، الستر، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ترجمه عيسي ديباج، تهران، كتاب روشن، 1385، ص 496 .

3- paul. st، حواري و قديس مسيحي،‌ از جمله نويسندگان برخي از رسائل «عهد جديد».

4- كتاب مقدس، اول فرنتيان، 12:2 .

5- كتاب مقدس، كولسيان، 13:2 .

6- mackintosh , h.r, sin, in encyclopaedia of religion and e thic(ed) jastings, vol-11, newyork. 1988, p538،

7- i bid , p.539 ،

8- ژيلسون، اتين، روح فلسفه در قرون وسطي، ترجمه ع داوودي، تهران، علمي و فرهنگي،‌ 1370، ص 528.

9- هورن، چارلز، نجات شناسي، ترجمه سار وخاچيگي، 1361، ص10.

10-كتاب مقدس، اول تيموتائوس، 4:4 .

11- مجتبايي، فتح‌الله، «آخرالزمان»، دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي، 1367، ص 179.

12-كتاب مقدس، انجيل متي، 7:18.

13- اعترافات قديس آگوستين، ترجمه سايه ميثمي، تهران، سهروردي، 1380، ص 40.

14-كتاب مقدس، سفر پيدايش، 9:2-11 .

15- تيسن، هنري، الهيات مسيحي، ترجمه ط، ميكائيليان، بي‌تا، ص 173.

16- همان، ص 174.

17- پويا، اعظم، هبوط در قرآن و انجيل، بينات، شماره 4، 1374، ص 74.

18-كتاب مقدس، انجيل متي، 4:19 -5 .

19-cf mass, a.y.salvation. in the catholic encyclopaedid. vol13, newyork, 1967p. 408

20-كتاب مقدس، سفر پيدايش، 7:30 .

21- همان، 19:3.

22-‌ همان، 17:3 .

23- همان، 5:6 و كتاب ايوب، 14:4.

24- كتاب مقدس، روميان، 12:5 .

25- كتاب مقدس، سفر تثنيه، 5:6 .

26-كتاب مقدس، امثال سليمان، 22:5 - 23 .

27-mackintosh ibid, p539

28- هورن، همان، ص11 .



           
یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 15:59
ارانوس

خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد

 

 

دیگران ابراز انزجار می کند که

 

 در خودش وجود دارد

 



           
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 13:19
ارانوس

ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ،

 اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول  مطرح نکرد ؛

به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد

و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود :

((  قولوا لا اله الا الله تفلحوا ))    

خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند !

روزه چیست ؟ هیچ !

حج ؟ اصلا ندارد !

زکات ؟ اصلا !

قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا

یک چیز فقط فکری است همین است که بتها را

در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم.

بنابر این کسانی که در ۳ سال اول مسلمان شدند

 و به توحید معتقد شدند و مردند ،احتمالا « شرابخوار » بودند ،

« نماز نخوان » ، « روزه نگیر »‌ ، « حج نکن » ، و .... بودند

بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛

یعنی بعد از هجده ، نوزده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند.

همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟

از همان مکه نمی گوید  که

« آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها  ،

تا به توحید معتقد می شوید  ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد »

! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند .

محمد (ص) گفت :

((فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما))

یعنی گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛

 اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ،

 ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است .

شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ،

 تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ،

 غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛

 اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ،

 در عین حال که منافعش را هم قبول دارد و می شناسد ، نفی اش می کند .

آدم حرف او را گوش می دهد ؛

 

 اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ،

 ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده

  و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد !

ای کسی که می گویی « غنا» حرام  است ،

 اصلا تو می فهمی  « غنا » چیست ؟

اصلا تو این را که این موزیک حماسی است

 یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟!

موسیقی هزار شعبه دارد  ، تاریخ  دارد ، نقش های گوناگون دارد ،

 بنابراین وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛

 برای اینکه تو نمی فهمی که چیست !



           
جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 13:14
ارانوس

گمار شاخه‌ای است از طایفهٔ بزرگ بابادی باب بختیاری میباشد، که خود از چهار تیره تشکیل شده است که عبارتند از :

  • تودوی
  • کپری
  • هزار میشی
  • عداپا

این طایفه دارای جمعیتی تقریباً بالغ بر ۵۳۰۰ نفر می‌باشد که نود درصد از آنها در شهرستان‌ها و مابقی در منطقه شلا قسمتی از شیمبار زندگی می‌کنند. افراد باقیمانده در شـَـلا، از طریق دامداری و کشاورزی زندگی خود را تامین می‌کنند. عمده کشاورزی آنان گندم، جو و برنج می‌باشد و زمین حاصلخیز و پربرکت دارند.



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 14:34
ارانوس

ایل بختیاری به دو شاخه بزرگ هفت لنگ وچهار لنگ تقسیم می‌شود . هرچند که این دو شاخه ایل بختیاری از نظر فرهنگی تفاوت چندان زیادی ندارند . اما جدایی محل سکونت ومسیر کوچ باعث ایجاد تفاوت نه چندان زیادی در گویش ولهجه این دو شده‌است .

هفت لنگ‌ها بیشتر در چهار محال بختیاری وشمال خوزستان زندگی می‌کنند . که جمعیت انها نسبت به چهار لنگها که در لرستان ، شمال خوزستان وجنوب غرب اصفهان هستند بیشتر است .
چهارلنگ ها ییلاق درجنوب غرب اصفهان ( شهرستانهای فریدن ، فریدون شهر و چادگان ) ویا نواحی شرقی
لرستان ( الیگودرز ) سپری می‌کنند . با شروع دوره سرما در این منطقه به شمال خوزستان برای سپری کردن زمستان کوچ می‌کنند ، البته امروزه بیشترعشایربختیاری درمناطق بختیاری نشین ساکن شده اند.

 



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 14:33
ارانوس

شاخه         :      زبان‌های ایرانی غربی         

شمال غربی  :      باستان: مادی میانه: زبان پارتی (پهلوی اشکانی) 

                       نو: آذری · گیلکی · مازندرانی · تالشی · کردی کرمانجی · کردی سورانی · زاز-

                            گورانی · سمنانی · زبان‌های ایران مرکزی · بلوچی · سیوندی       

جنوب غربی    :        باستان: پارسی باستان میانه: پارسی میانه (پهلوی)  

                             نو: فارسی · لری · بختیاری · بشاکردی · کمزاری · تاتی اران

  شاخه          :         زبان‌های ایرانی شرقی

  شمال شرقی:          باستان: اوستایی میانه: سغدی · خوارزمی · بلخی · سکایی غربی · آلانی · سرمتی

                               نو: پشتو · زبان‌های پامیری · آسی · یغنابی (سغدی نو) · مُنجی · یدغه

جنوب شرقی    :          نو: پراچی · اورمُری

                                میانه: ختنی · تخاری



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 13:21
ارانوس

 

حضور بختیاریها
 
 
اگر سنگ نبشته یافت شده از عقیلی نزدیک شوشتر درست باشد که دکتر گیرشمن آنرا ترحمه کرده : از قول آنتاشکال چنین مینویسد"من آنتاشکال فرمانروای سرزمینهای آنزان آنشان وکوههای بختیاری هستم"آنتاشکال که یکی از پادشاهان ایلام بوده دوران فرمانروائیش مورد تائید باستان شناسان قرارگرفته از جمله در کتاب ایلام نوشته دکترعزت اله نگهبان باستان شناس ایرانی که در هفت تپه به کاوش پرداخته به روشنی سلسله پادشاهان ایلام را یادآوری کرده است اما سخن بر سر واژه بختیاری است اگر چنین باشد که به این روشنی نام بختیاری در سنگ نوشته ذکر شده باشد طبیعی است که دیگر ما بدنبال حلقه مفقوده
نخواهیم بود و یقین خواهیم داشت که نسل بختیاریها در سلسله پادشاهان ایلام میچرخدو آنان نیز مهاجرتشان از آنسوی دریای خزر روشن است ، و آریائی بودنشان نیز جامی افتدوطی تحقیقات بعمل آمده نشان میدهد که کهن ترین طایفه ای که در بختیاری میتوان روی آن پافشرد آسترکی و بابادی است وقدمت آسترکی بدوران آشتروک ناحونته میرسداگر آشتروک را یاء نسبت به آن داده باشند میشود آشتروکی واز آنجا که در گویش بختیاری همواره ش به س تبدیل میشود قطعی است که آستروکی بازمانده دوران ایلام میباشد که دربخش طایفه ها ووجه تسمیه آسترکی همین نظریه قید شده باشد.
     هنگامی که کورش منطقه را ازمادها تحویل میگیرد در این منطقه ظاهر میشود و آئین زرتشت را مبنای پرستش ایزد قرار میدهد واین آئین تا قرن سوم هجری ادامه داشته که درآتشکده های آنزمان را درحال اشتعال دیده اند بخوبی روشن است ،واز این دوره به بعد دوره سوم دگرگونی گویش بختیای بر اساس اوستا دستخوش حوادث میشود، سخن بر سرگویش بخیترای بر بنیاد واژه های اوستائی بود. در تحقیقات به عمل آمده مشخص شده که سه گونه عنصر،گویش بختیاری را تشکیل میدهد اول ریشه اوستائی ،دوم پارسی باستان و سوم فارسی دری ،
1- درریشه اوستائی که ما گویش بختیاری رو بر بنیاد واژه های اوستائی قرار داده ایم وتنها واژه هائی را برگزیدیم که درگویش بخیتاری عینا" مورد استفاده قراردارد.ولذا واژه هائی که ریشه بختیاری دارد که احیانا" با کمی تغییر جاری است ودربعضی از واژه ها هیچوگونه تغییری صورت نگرفته آورده ایم مثلا" چند مورد زیر را مثال میزنیم:
 
·         هوشک : همان هوشک است که معنی خشک را میدهد   hoshk
·         هرد      : همان خرد است که معنی خورد رامیدهد            hard  
·         خوت     : همان خوت است که معنی خودت رامیدهد         khot
·         همث    : همان همس است که معنی همه اش را میدهد hamas

      با این ترتیب می بینیم که در قلمرو گویش جای پای هیچ اختلاط و امتزاجی دیده نمیشود وآنهم به سبب کوهستانی بودن منطقه وراه نیافتن مهاجمین بیگانه در آن است .



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 13:16
ارانوس

مضارع اخباری:

شناسه + بن مضارع + -e

مثلاً خَردَن (xardan) به معنی خوردن بن مضارعش «خور» (xor) است:

می‌خورم: اِخورُم (exorom)

می‌خوری: اِخوری (exori)

می‌خورد: اِخوره (exore)

می‌خوریم: اِخوریم (exorim)

می‌خورید: اِخورین (exorin)

می‌خورند: اِخور ِن (exoren)

مضارع التزامی: دستور ساختش مثل فارسی است

ماضی مطلق: دستور ساختش مثل فارسی است (شناسه + بن ماضی)

ماضی استمراری: شناسه + بن ماضی + -e

مثل: اِخَردُم (exardom) می‌خوردم

ماضی نقلی: e- + ماضی مطلق

خورده‌ام: خَردُمِه (xardome)

خورده‌ای: خَردیه (xardiye)

خورده است: خَردِه (xarde)

خورده‌ایم: خَردیمِه (xardime)

خورده‌اید: خَردینِه (xardine)

 

 

خورده‌اند: خَردِنِه (xardene)

ماضی بعید: مثل فارسی است فقط به جای «بود» از «بید» استفاده می‌شود. مثلاً :

خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden)

آینده: برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار می‌رود

نفی مضارع اخباری:

نمی‌خورم: نیخورُم (nixorom)

نمی‌گویم: نیگُم (nigom)



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 13:7
ارانوس

ضمایر شخصی منفصل:

مو (mo) ... من

تو (to) ... تو

هو (Ho) ... او/آن

ایما (imA) ... ما

ایسا (isA) ... شما

هونو/اونو (ono/hono) ... آنها

-

ضمایر ملکی متصل:

اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من)

اِت (et-) تَوَر ِت (tavaret) تبرت

اِس (es-) تَوَر ِس (tavares) تبرش

اِمون (emun-) تَوَر ِمون (tavaremun) تبرمان

اِتون (etun-) تَوَر ِتون (tavaretun) تبرتان

اِسون (esun-) تَوَر ِ سون (tavaresun) تبرشان

اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun و یا sun می‌گیرد. مثل :

دام (dAm) مادرم

داسون (dasun) مادرشان

ضمایر اشاره:

یو (yo)هه (he) این

هو (ho) آن

یونو (yono) اینها

هونو (hono) آنها



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 13:6
ارانوس

در لری بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمی‌شوند. شاید آن‌ها بازماندگان پهلوی باشند.

ذال معجم: حرف «د» وقتی که پس از  a ،A ،o ،i ،e ،y  بیاید به گونه‌ای دیگر تلفظ می‌شود («A» را «آ» فرض کنید و «a» را «فتحه») تلفظ به این طورت است که قسمت زیرین نوک زبان با دندانهای پیش فک زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما «د» پس از صامت‌ها به همان صورت معمول تلفظ می‌شود .

هاء میان تهی: گونه‌ای «هـ» است که با تلفظی نرمتر از «هـ» تلفظ می‌شود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل

واو غنه: کلمهٔ «نو» در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ می‌شود. در گویش لری بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ می‌شوند. مثل nّon (یعنی نان)



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 13:4
ارانوس

گویش بختیاری به چهار نوع گویش تقسیم نمود :

 

اول : منطقهٔ شرقی که قسمتی از دنبالهٔ رودخانهٔ کارون (شهرهای شمالی وشمال شرقی خوزستان) را شامل می‌شود و همسایهٔ کهگیلویه و بویر احمد نیز است و طبعاً از گویش بویر احمدی تأثیر پذیری داشته است. مثلاً تمام بختیاری‌ها به «شما» می‌گویند «ایسا» (isa) اما در آن منطقه بر اساس گویش بویر احمد می‌گویند «ایشا» (ishA)
دوم : منطقهٔ جنوبی که بیشتر طایفهٔ مکوندی را در بر می‌گیرد و از رود زرد تا رامهرمز و هفتکل است و تحت تأثیر گویش طایفهٔ بهمئی قرار گرفته است .
سوم : منطقه چهار لنگ که از فریدن و فریدونشهر تا دورود را شامل می‌شود. اگرچه در این منطقه تأثیر پذیری صورت نگرفته است، اما در بعضی واژه‌ها فطرتاً و از دیرباز این تفاوت وجود داشته است. مثلاً به عمو می‌گویند تتا در حالی که در مناطق دیگر به عمو می‌گویند تاته .

 

چهارم : بختیاری میانی که شامل کلیهٔ هفت لنگ (که از الیگودرز شروع و تا مناطق جنوبی ادامه دارد) و قسمتی از چهار لنگ کیان ارثی است. گویش حالت اصلی خودش را داشته و روان و یک‌دست است و اختلاط با واژه‌های بیگانه کمتر در آن صورت گرفته است .


           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 13:2
ارانوس

Bogzar ta sheytanate eshgh, chashmane tora be oryanie khish bogshayad, Harchand anja joz "ranjo parishani" nabashad. Ama "koori" ra be khatere "aramesh" tahamol nakon.      dr.shariati



           
دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:, :: 12:57
ارانوس

aval az hame barayetan arezomandam ke ashegh shavid va agar hasti  ham be to eshgh bevarzad va, kasi agar ingone nist kotah bashad , va pas az tanhaeiat nefrat az kasi nayabi , arezomandam ingone pish nayayad , ama agar pish amad , bedani ke chetor be doraz na omidi zendegi koni.  barayat ham chenan arezo mandam dostani dashte  bashi , az jomle dostane bado napaydar va barkhi dostdar  ke daste kam yeki dar mianeshan bi tardid morede etemadat bashad. va chon zendegi bedin gonast , barayat arezomandam ke doshman  niz dashte bashi na kam na ziad dorost bw  andaze ,ta gahi bavar hayat ra morede porsesh gharar dahi , ke daste kam yeki az an ha eterazesh bar hagh bashad , ta ke ziadi be khodatmaghror nashavi va niz , mofid fayde shavi , na kheili gheyre zarori  ta dar lahazate sakht vaghti digar chizi baghi namande ast ,hamin mofid bodan kafi bashad  ta tora sare pa negah darad.  hamchenin barayat arezomandam sabor bashi , na ab kasani  ke eshtebahate kochak mikonand balke ba kasani ke eshtebahate jobran napazir mikonan , va ba karborde doroste saboriat baraye digaran nemone shavi va omid varam agar   javan hasti kheyli ba tajil reside nashavi va agar residehei  be javan namaei esrar navarzi va agar piri , taslime na omidi nashavi  chera ke har seni khoshio nakhoshi  khodash ra darad  va lazem ast ke bogozarim dar ma jaryan yabad , , ,  va dar payan agar mard bashi, arezo mandam zane khobi dashte bashi , va agar zani , shohare khobi dashte bashi ke agar farda ha khste bashid , ya pas farda shademan , baz ham az eshgh harf beranid ta az no bia ghazid , agar hame in ha ke goftam faraham shod digar chizi nadaram barayat arezo konam



           
شنبه 30 بهمن 1389برچسب:, :: 19:59
ارانوس

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 200
بازدید ماه : 191
بازدید کل : 167354
تعداد مطالب : 165
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1