حقیقت درد بی دردی! که واقعا درد نیستند و درمانشان یک انعطاف کوچک از جانب ما درباره رفتارهایمان است، مطالعه کنیم: ادامه مطلب ... چرا ژاپنی ها در جریان زلزله و سونامی مغازه ها را غارت نکردند؟
پس از زلزله ژاپن با خسارات جانی و مالی فراوانی مواجه شد؛ کشته شدن افراد بسیار، بیخانمانی، از دست دادن دست یا پا، و… اما مردم ژاپن علی رغم این مصیبت رخ داده هنوز دست تعدی به سوی غارت اموال دیگران نگشودهاند… پس ازوقوع زلزله ۹ ریشتری در ژاپن، ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست یکدیگر دادند و وقایع یکی پس از دیگری در ژاپن رخ دادند. سونامی که در نتیجه وقوع زلزله دراقیانوس ایجاد شده بود به سواحل ژاپن رسید و شهرهای ساحلی ژاپن را در خود غرق کرد. این حادثه بسیاری از ژاپنیها را آواره و یا زنده به گور کرد. . . . ادامه مطلب ... کوروش، ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر همچنین معروف
به کوروش دوم، نخستین پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی بود.
کوروش به مدت سی سال بر ايران حكومت كرد،
درباره کوروش تمام مورخین متفقند که شاهی بود با عزم و عاقل و رئوف
که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل میشد و
برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود.
ادامه مطلب ... به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی ، اگر کتابی نخوانی ، اگر به اصوات گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نکنی... به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند... به آرامی شروع به مردن میکنی اگر برده ی عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،اگر روز مررگی را تغییر ندهی، اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،یا با افراد ناشناس صحبت نکنی... تو به آرامی آغاز به مردن می کنی، اگر از شور و حرارت ،از احساسات سرکش، و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند، و ضربان قلبت را تندتر می کنند دوری کنی... تو به آرامی آغاز به مردن میکنی ،اگر هنگامی که با شغلت ، یا عشقت شاد نیستی،آن را عوض نکنی،اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،اگر ورای رویاها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در زندگی ات ورای مصلحت اندیشی بروی... امروز زندگی را آغاز کن !امروز مخاطره کن! امروز کاری کن !نگذار که به آرامی بمیری!شادی را فراموش نکن
(پاپلو نرودا) ترجمه(احمد شامل سوالاتی که اندیشیدن شما را تغییر خواهد داد ” کشف صحیح صورت مسئله خود نیمی از راه حل است” و برای درک و کشف بهتر مسائل اولین ابزاری که برای ذهن بشر در دسترس است پرسیدن سوال است. همیشه خوب سوال پرسیدن یک هنر است ، بخصوص وقتی ما از خودمان سوال می پرسیم و پاسخ را بایستی بخشی از درون ما، حال چه ذهن باشد چه قلب ما پاسخ دهد.همانطور که داده های ورودی غلط منجر به نتیجه نا مطلوب خواهد شد، پرسیدن سوال های خوب و مهم و تاثیرگذار از خود می تواند کلیدی باشد برای یافتن پاسخ های درست و کسب موفقیت های مورد نظر. (توصیه می کنم حتما وقت بگذارید و مطالعه کنید) ادامه مطلب ... يست و دو قرن پيش، ارشميدس رياضيدان بزرگ يونان، مقاله اي نوشت كه استوماكيون (Stomachion) نام گرفت. اين مطلب برخلاف ديگر نوشته هاي ارشميدس خيلي زود به ورطه فراموشي سپرده شد، چرا كه پس از ارشميدس كسي منظور اين مقاله را درك نكرد. اما پس از گذشت ۲۲۰۰ سال از آن زمان، رياضيداني كه روي مسائل تاريخي تحقيق مي كند، راز دستنوشته ارشميدس را كشف كرد. اين دانشمند با بررسي يكي از قديمي ترين دستنوشته هايي كه راهبان مذهبي در چند صد سال پيش نوشته بودند، معماي به جامانده از ارشميدس را حل كرد. با اين كشف پنجره اي نو به يكي ديگر از آثار نابغه بزرگ گشوده شد. نابغه اي كه وقتي روش زيركانه اي براي تعيين خالص بودن طلاي تاج پادشاه پيدا كرد، ناگهان فرياد زد: «يافتم». كرد، ناگهان فرياد زد: «يافتم». ادامه مطلب ... ● ۱۳ عدد اول است.
نه لزوما از يك نوع ، و كنجهاي آنها مساوي هستند.)
عددي اول خواهد بود مثلا اعداد ۱۳، ۱۷،۳۱، ۳۷،…..)
ادامه مطلب ... عدد اسرا آمیز 666 به « عدد شیطان » (The number of the beast) یا « نشان شیطان » (sign of the beast) معروف است. این عدد به کتب ضدمسیح
(Antichrist) تعلق دارد و همچنین در کتاب مقدس مکاشف یوحنا (Revelation)
در بخش 13 و شعر 18 با عنوان « کامل بودن » (to be exact) این عدد ذکر شده است که متن آن چنین است:
Here is wisdom. Let him that hath understanding count the number of the beast: for it is the number of a man;
and his number is 666
« در اینجا خرد هست. بگذار آنکه فهمی دارد عدد شیطان را بشمارد زیرا آن عدد مردی است و عدد او 666 است. » البته منبع پیدایش این عدد به این عنوان کاملاً مشخص نمیباشد. در مورد این عدد فیلمها و داستانهای مختلفی ساخته شده اند که اغلب آنها از سری فیلمها و داستانهای ترسناک هستند، از جمله فیلم Pulp Fiction
و یا داستان The Da Vinci Code(رمز داوینچی). در این داستان این حدس وجود دارد که
هرم شیشه ای موجود در موزه لور(Louvre) پاریس، به شیطان اختصاص دارد و از 666
قطعه شیشه ساخته شده است. البته تحقیقات در این زمینه بدون هیچ ابهامی مشخص میکند که
این هرم شیشهای از بیش از 670 قطعه شیشه تشکیل شده است.
(اظهار رسمی موزه لور 673 قطعه است و شمارشهای انجام شده بعدی حاکی است که این تعداد 698 عدد است.)
همچنین عدد 666 را میتوان به نوعی در اسامی نیز پیدا کردو. مثلاً مجموع کد اسکی (ASCII) کاراکترهای کلمه INDONESIA (اندونزی) برابر با 666 است.
صرف نظر از داستانها و مطالب اسرار آمیزی که در مورد این عدد نوشته و گفته میشود، مطالعات ریاضیدانان در مورد این عدد نشان میدهد این عدد در حیطه ریاضی هم دارای خواص جالبی است
این متن خلاصه مقاله پروفسور سرمارتین ریس، یكی از پیشگامان كیهان شناسی در جهان است. وی استاد تحقیقات انجمن سلطنتی در دانشگاه كمبریج و دارای عنوان اخترشناس سلطنتی است. در عین حال وی عضو انجمن سلطنتی، آكادمی ملی علوم ایالات متحده و آكادمی علوم روسیه است. وی ضمن مشاركت با چندین همكار بین المللی ایده های بسیار مهمی در مورد سیاهچاله ها، تشكیل كهكشان ها و اخترفیزیك انرژی بالا داشته است. ادامه مطلب ... شاید تا کنون شده باشد که در مواقعی که بیکار هستید یا اینکه انتظار خبر مهمی را می کشید برای سرگرم کردن خودتان کاغذی را که در اطرافتان هست بردارید و شروع به تا کردن آن کنید و بعد از چند بار متوجه شوید که دیگر نمی شود کاغذ را تا کرد. در این صورت یا از تا کردن کاغذ منصرف می شوید یا آن را باز می کنید و دوباره شروع به تا کردنش می کنید... البته ممکن است قبل از اینکه به آن زمان برسید خبر مهم به شما داده شود و کاغذ را به جای اولش برگردانید !!! ادامه مطلب ... عدد هفت عددی است که شاید مثل همه ی عدد های دیگر در نظر ما عادی جلوه کند اما نگرش ما وقتی متبلور می شود که خواص عدد هفت را بدانیم و ببینیم چه «هفت» هایی در زندگی ما وجود دارند و ما در گیر و دار زندگی ماشینی و با بی تفاوتی از کنار آن ها رد می شویم مثلا شاید جالب باشد که بدانیم، رنگین کمان دارای هفت رنگ است . خدای، در ذهن مردم نقش بسته است، ویا شهر عشق، که دراشعار عطار آمده است، هفت شهر می باشد، سوره ی مبارکه حمد، که اوّلین سوره ی قرآن کریم است، هفت آیه دارد. آسمان دارای هفت طبقه است. بهشت وجهنم هر کدام دارای هفت طبقه و درجه هستند و طواف خانه خدا هفت دور است، موسیقی ایران و یونان هفت دستگاه داد، هفت نوع ساز بادی وجود دارد و علاوه بر این هفت نت موسیقی وجود دارد(دو، ر، می، فا، سل، لا، سی) و… ادامه مطلب ... همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و بهدختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود,
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟ د ست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم اصرار کنی بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟ کرده بودن عصبانی بودم همسرم جیغ زد و گفت، وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت: حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم، مرده و قولش آوا، آرزوی تو برآورده میشه آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه ; اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده ;نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن
وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد. سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.
بعد آهسته از در عقبي خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي کرد، ولي داروساز توجهي نمي کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روي شيشه پيشخوان ريخت.
دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چيزي رفته و بابايم مي گويـد که فقط معجـزه مي تواند او را نجات دهد، من هم مي خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داري؟
فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
دکتر لبخندي زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد.
دين در مسيحيت كه برآمده از سنت يهودي است براساس مندرجات كتاب عهد عتيق معتقد است كه انسان مخلوق و آفريده خداست كه به شباهت و تصوير خدايش خلق شده است و اين صورت الهي امري عرضي است كه به ذات انسان ملحق گرديده باشد نيست، بلكه ذات انسان و وجه مقوم او مراد است. آيهاي1 كه در درك ديدگاه مسيحي راجع به طبيعت بشر فوقالعاده مهم است، ميگويد: « انسان به صورت خدا و به شباهت او آفريده شده است»، ترتوليانوس معتقد بود انسان پس از ارتكاب گناه، كماكان به صورت خدا باقي ماند، اما تنها از طريق كار احيا كننده روحالقدوس ميتواند مجدداً به شباهت خدا درآيد: (در تعميد) گناهان ما شسته ميشود و بدين سان مرگ نابود ميگردد. زيرا گناه كه برداشته شد، مجازات گناه نيز برداشته ميشود. بدين ترتيب، انسان مجدداً به «شباهت خدا» در ميآيد، چرا كه در ابتدا «به صورت او» آفريده شده بود. «به صورت خدا» بودن انسان مربوط است به صورت او؛ اما «به شباهت خدا» بودن او به ابديتش ربط مييابد؛ چرا كه انسان آن روحي را كه خدا در ابتداي خلقت در او دميد، اما به سبب سقوط خود از كف داد، دوباره باز پس ميگيرد.2 در مسيحيت انسان آميزهاي از روح و جسم ميباشد و از خلقتي مادي و الهي بهرهمند است. هر چند، گاه سخن از سه ساحتي بودن وجود اوست يعني روح، نفس و جسم؛ لكن اغلب مسيحيان روح و نفس را يك چيز ميدانند. در دين مسيحي روح انسان جنبه الهي را داراست همچنان كه قديس پولس3 معتقد بود؛ «خداوند روح خود را... به ما عطا كرده است...»4 انسان موجودي گناهكار از ديدگاه ديانت مسيحي نياز بشر به نجات، ناشي از وضعيت گناهكاري وي ميباشد كه به سبب گناه، حقيقت خويش را از دست داده و در نهايت ذلت به سر ميبرد، كه دعوت انسانها به توبه در همين راستا قرار دارد. «زماني شما در گناهان خود مرده بوديد و هوسهاي گناهآلود بر وجودتان مسلط بود».5 بر اساس كتاب مقدس گناه تنها معناي عدم اطاعت يا تخلف از شريعت خدا، را دارا نميباشد، بلكه به احتمال مهمتر از اين معنا عبارت است از: خدا سازي نفس و خلع خدا از مقامش، گناه يعني گسيختگي رابطه شخص مخلوق با خالق، يحيي معمدان گناه را به عنوان سركشي و طغيان و تمرد وصف مينمايد كه خداوند اعتبار دهنده، داور و پادشاه و انسان مديون و مجرم و تابع و پيرو لحاظ گرديده است. بر اين اساس گناه واقعيت دردناك و مخوفي است كه همواره بر خلاف خواست و اراده الهي صورت ميگيرد، و نشان از بياهميتي و عدم انطباق فرد نسبت به اين اراده و خواست ميدهد و بدين سبب فرد گناهكار، مجرم و مقصر شناخته ميشود.6 و بدين مفهوم آگوستين نيز معصيت را سخن گفتن و يا رفتار و شوقي ورزيدن در جهت خلاف قانون اولي بيان داشته است. وي ظاهراً در پاسخ نظريه مانوي گناه، را يك اصل جوهري ميدانست و آن را به عنوان حقيقتي صرفاً سلبي توصيف مينمود، بدين معنا گناه، نوعي فقدان غير فهم ميشود.7 در اين زمينه كاتوليكها معتقدند كه معصيت به منزله اهانت به ساحت جلال خداست و به نحوي از مايه لعنت است، زيرا موجب آن ميشود كه انسان به خدمت شيطان درآيد.8 رالف ونينگ از فرقه پاك دينان (puritan) مينويسد: «به طور خلاصه گناه عبارت است از مبارزه نمودن با عدل و انصاف خدا، نابود ساختن رحمت او، ريشخند نمودن صبر او، ناچيز شمردن قدرت او، تحقير كردن محبت او و اهانت به مشيت الهي و عيبجويي از حكمت او».9 منشأ گناه گناه واقعيتي است كه همه اذهان بشري بر وجود آن اذعان دارند لكن در مورد منشأ و ريشهيابي آن نظرات متعددي از سوي مذاهب و صاحبنظران ارائه گرديده است؛ از جمله لايبنيتس و اسپينوزا كه معتقد بودند گناه بر اثر محدود بودن انسان به وجود آمده است و نتيجه حتمي محدوديت وجود انسان است. عدهاي نيز معتقدند «شرارت نتيجه ماهيت جهان است. وجود جهان خود بزرگترين شرارتهاست. طبيعت به خودي خود شرير است». ولي كلام خدا دركتاب مقدس بارها بيان داشته؛ «كه هر چه خدا خلق فرمود نيكو است و طبيعت به خودي خود شر نيست».10 معمولاً تباه شدن جهان و گناه انسان بر طبق تعاليم مسيحيان با گناه نخستين حضرت آدم تصور ميشود و آنچه درباره منشأ شر درست ميباشد درباره ارزش جهان از آن پس كه شر از راه گناه نخستين در آن وارد آمد نيز درست است. ريشه تباهي انسان در ذات گناه آلودش كه از آدم به ارث برده نشأت گرفته است و شرارت او كه هم ذاتي و هم عملي است از آن ناشي ميشود. كلام قابل توجه و مهم كتاب مقدس در اين زمينه توسط قديس پولس در رساله به روميان(5:12-21 ) آشكار ميباشد كه اساس عقيده در باب گناه ذاتي ريشه در گفتار وي دارد و پولس اين انديشه را از عقايد گنوسياني گرفته و با آنچه در سفر پيدايش درباره آدم آمده است در هم آميخت و بعد از وي متكلمان به خصوص آگوستين به بسط و توجيه و تفصيل آن پرداختند.11 عليرغم اين نظريات حضرت عيسي خود تعليمي در باب گناه اوليه و هبوط آدم ننمود. وي در مواعظ خويش نفس شرير و بدكار آدمي را منشأ گناهاني كه انسان مرتكب ميشود معرفي مينمود كه لغزش و گناه ديگران را نيز به دنبال خواهد داشت؛ «واي بر دنيا كه باعث چنين لغزشها ميشود مسلماً لغزشهايي پيش خواهد آمد اما واي بر كسي كه باعث اين لغزشها شود».12 مدرك و مأخذ اصلي در باب گناه اوليه كه ساير نويسندگان كتاب مقدس از آن اقتباس نمودهاند، سفر پيدايش است كه نويسندگان گاه از عقايد ديگري كه پيرامون اين موضوع وجود داشته بهره گرفته وگاهي نيز تأويلات شخصي خود را در آنها وارد نمودهاند. ماهيت گناه آگوستين معتقد است كه تمام ابناي بشر به علت سقوط آدم به گناه آلوده شدهاند. گناه ذهن انسان را تيره و تار ساخته و تضعيف كرده است؛ باعث شده است فرد گناهكار نتواند به درستي فكر كند و به ويژه چشم او را به سوي حقايق برتر معنوي بسته است. به همين ترتيب اراده انسان نيز به وسيله گناه تضعيف شده است (هر چند از ميان نرفته است). از نظر آگوستين، همين واقعيت كه ما افرادي گنهكاريم بدين معناست كه سخت بيماريم و از تشخيص علت بيماري خود عاجز، چه رسد به مداواي آن. تنها از طريق فيض خداست كه علت بيماريمان مشخص ميشود (گناه)، و راه علاج آن فراهم ميگردد(فيض). وي بيان ميكند كه در واقع گنهكار بودن ما كاملاً از كنترل ما خارج است؛ وضعيتي است كه زندگي ما را از بدو تولد آلوده ميسازد و از آن پس نيز بر آن مسلط است. ما انسانها بر وضع گناهآلود خود هيچ كنترلي نداريم. انسان با تمايلي گناهآلود كه جزيي از طبيعت بشر است، متولد ميشود و، در نتيجه، ذاتاً به اعمال گناهآلود گرايش دارد. به عبارت ديگر، گناه گناهان را ميزايد؛ وضعيت گناهآلود بشر، اعمال گناهآلود فرد فرد ابناي بشر را سبب ميشود.13 ماهيت فيض يكي از آيات كتاب مقدسي مورد علاقه آگوستين، يوحنا 5:15 است: «جدا از من هيچ نميتوانيد كرد». وي معتقد است ما انسانها براي نجات خود، از آغاز تا پايان زندگي، يكسر متكي به خداييم. وي ميان توانائيهاي طبيعي انسان كه به عنوان موهبتهاي طبيعي به وي اعطا شده است و عطاياي فيض، كه عطايايي ويژه و به اصطلاح اضافه بر سازمان هستند، به دقت تمايز ميگذارد. خدا ما را در جايي كه طبيعتاً درآنيم، يعني در وضعيتي كه به علت گناه عاجز و درمانده شدهايم و قادر به نجات خود نيستيم، رها نميكند؛ بلكه فيض خود را شامل حال ما ميسازد تا شفا يابيم، بخشوده شويم و احيا گرديم. از نظر آگوستين، طبيعت انسان ضعيف، ناتوان و گمراه است و براي آنكه تازه و احيا شود، نيازمند توجه و امداد الهي است. از نظر وي فيض عبارت است بذل توجه بيحد و حصر خدا نسبت به انسان، بي آنكه انسان استحقاق آن را داشته باشد. به اعتقاد او، روند شفاي انسان از طريق اين فيض عملي ميگردد. گناه آدم و حوا و هبوط آنان طبق گفته كتاب مقدس بر اثر گناه يك انسان، گناه به جهان وارد گرديد و با آن تمام نتايج گناه بوجود آمد. اين انسان حضرت آدم و گناهش خوردن ميوه درخت معرفت نيك و بد بود. بنابر نقل از سفر پيدايش خداوند بعد از خلق وي باغي پر از درختان گوناگون در عدن به طرف مشرق غرس نمود. «درخت حيات» و «درخت معرفت نيك و بد» را در ميان باغ قرار داد و به آدم اجازه داد كه از تمام ميوههاي باغ بجز ميوه «درخت معرفت نيك و بد» استفاده نمايد و مرگ را به عنوان نتيجه عدم اطاعت بدو يادآور گرديد.14 اين احتمال وجود دارد كه اين درخت كه از آن نهي شده بود در خود خاصيت اسرارآميزي داشته كه ميتوانسته هر دو نتيجهاي را كه در نام آن وجود دارد ايجاد نمايد. معهذا احتمال قويتر آنكه اين منع تنها جنبه امتحان و آزمايش داشته است زيرا آدم بعد از خوردن آن اين توانايي را نيافت كه خوب و بد را تشخيص دهد. خدا دو چيز خوب در جلوي انسان نهاد؛ درخت حيات و درخت معرفت نيك و بد و بدين طريق يك چيز خوب و يك چيز بد بود. خدا خوردن از يك درخت را منع نمود نه به اين دليل كه بد بود بلكه ميخواست امتحان سادهاي از وفاداري انسان به عمل آورد.15 طبق تعليم سفر پيدايش به واسطه اغوا و وسوسه مار كه از تمام حيوانات زيركتر بود نخستين زوج بشري از باغ عدن هبوط نمودند. در برخي از كتب عهد عتيق و يا ادبيات بينالعهدين هبوط آدم و حوا به ابليس نسبت داده شده است و در تلمود مار به عنوان ابزار شيطان براي اغوا معرفي گرديده است. به هر جهت مار انسان را مايل ساخت كه آنچه را كه خدا منع فرموده بود طلب نمايد و بخواهد آنچه را كه خدا مكشوف نفرموده بود بداند و آن چيزي رخ دهد كه خدا مايل نبود. بدين سان گناهي كه توسط اولين زوج انسان صورت پذيرفت به عنوان گناه ذاتي يا ازلي توصيف شده است كه حكايت از نوعي آشفتگي و اختلال در سرشت بشر مينمايد. اين گناه نبايد به عنوان چيزي كه به سرشت و ذات انسان عارض گرديده است، نگريسته شود بلكه به عنوان حقيقتي كه بشر آن را از دست داده بايد توجه داشت. در ذات و جوهر گناه اوليه نقص و محروميت ناشي از فقدان موهبت و نعمات الهي وجود دارد كه نوع بشر به واسطه آن گناه آن را از دست داد.16 وضعيت آدم و حوا قبل از هبوط موقعيت نخستين انسان و تأثير سوء گناهي كه بر وضعيت مطلوب اوليه وارد نمود به عنوان موضوعي مهم در مسيحيت تلقي ميشود و اين موقعيت و وضعيت نخستين را به عنوان وضعيت مقدس و پاك تعبير مينمايند. خداوند انسان را تمام و كمال آفريد. چنانكه فرمود، «او را شبيه خود بيافريدم» اين عبارت به نقل از تفسير تلمود حاكي از برخورداري انسان از عزت و عظمت الهي و قابليت وصول به اين شأن و مقام است.17 عظمت وي در آن است كه آفريده به صورت خداست و از اين طريق خداوند او را برماهيان دريا و پرندگان آسمان و سراسر زمين حاكم ساخت. مسيح نيز در سخنانش به موقعيت پيشين انسانها قبل از خلقتشان اشاره مينمايد آنجا كه ميفرمايد، «دركتاب آسماني نوشته شده است كه در آغاز خلقت، پروردگار مرد و زن را آفريد و دستور داد كه مرد از پدر و مادر خود جدا شود و براي هميشه به زن خويش بپيوندد.18 انسان در ابتداي خلقت داراي عدالت و قدوسيت بوده است و مفهوم بابهاي اول و دوم سفر پيدايش اين حقيقت را روشن ميسازد. تنها در اين حالت بود كه انسان ميتوانست با خداوند ارتباط داشته باشد. مقصود از عدالت و قدوسيت اوليه ذات اصلي انسان و نيز عطايي كه از خارج بدو ارزاني شده باشد نيست، زيرا انسان به وسيله خلق شدن صورت خدا را يافت و بعداً چيزي به او اضافه نشد. قدوسيت چيزي فراتر از بيگناهي است كه آن تمايل و اراده انسان در مورد شناختن خداوند و علاقه به امور روحاني هر چند داراي قدرت انتخاب بين نيك و بد ميباشد اين قدوسيت با قدوسيت كامل مقدسين متفاوت است.19 وضعيت آدم و حوا بعد از هبوط گناه والدين نخستين انسان كه به عنوان اولين خطا و گناه در جريان زمان نمودار گرديد و الطاف و مواهب خداوند را در باب خويش تباه نمود داراي نتايج عميق و آني بود، كه بر روي رابطه آنان با خداوند و بر ذات و جسم آنان تأثير نمود كه از جمله ميتوان به تأثيرات ذيل اشاره كرد: 1- تأثير بر رابطه آنان با خدا؛ قبل از هبوط چنانكه اشاره گرديد خدا و آدم و حوا رابطه نزديكي داشتند ولي بعد از هبوط اين رابطه بنا به نقل از كتاب مقدس تغيير يافت. آنها از فرمان صريح خدا سرپيچي نموده و خطا كار شدند و فهميدند كه مقام خود را در مقابل خداوند از دست دادند. 2- تأثير ذاتي: آن هنگام كه خداي ايشان را خلق نمود نه تنها بيگناه، بلكه مقدس بودند؛ ذات گناهآلود نداشتند و بنا به قول آگوستين آنان بالذات خوب و داراي عقل كامل بودند اما اكنون داراي احساس شرم و پستي و فساد بودند و چون وضع خود را نامناسب ميديدند از برگهاي درخت انجير براي خود پوششي درست كردند.20 از نظر اخلاقي آلوده شده بودند و مرگي را كه خداوند در نتيجه عدم انقياد به آنان هشدار داده بود، در مرحله اول مرگ روحاني بود. به اعتقاد مسيحيت اين گناه فساد و گناهآلود شدن ذات ايشان را در پي داشت. 3- تأثير جسماني؛ اخطار الهي در خصوص ارتباط ميان عدم تبعيت و مرگ، نه تنها مرگ معنوي بلكه مرگ جسماني را نيز اشاره داشت، بطوري كه بعد از ارتكاب گناه خدا به آدم فرمود: «تو خاك هستي و به خاك برميگردي».21 از آثار ديگر كه متوجه جسم ميباشد به نقل از كتاب مقدس بيماريهاي بدني است. هبوط ايشان آغازي براي درد و رنج خود و انسان گرديد. خداي تعالي به آدم فرمود: « ... زمين زير لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ايام عمرت با رنج و زحمت از آن كسب معاش خواهي كرد».22 4- تأثير ارادي؛ خدا انسان را مختار آفريد تا مسئول وصول به غايت قصواي خويش باشد بطوري كه براي عمل به دستورات ذات خود و عدم تبعيت از انجام دستورات ذات خود آزاد بود. انسان قادر بود گناه كند و نيز قدرت خودداري از آن نيز داشت، وقتي هبوط نمود قدرت خود را براي خودداري از گناه از دست داد.23 آثار و نتايج نهايي هبوط براي نوع بشر بر اساس گزارشات مطروحه در سفر پيدايش ديدگاه يهود در آغاز بر آن بود كه عمل جد و نياي انسان بر سرنوشت اعقاب و ذريه وي از لحاظ جسمي، رواني و حتي اخلاقي تأثير نمود و اين تأثير اختصاص به ملت و گروه خاصي نداشت بلكه تمامي ابناي بشر را فرا گرفت. انسان اكنون متأثر از آن واقعيت، متقبل عمل مشقتآميز، درد و رنج و مرگ ميباشد. بر اين مبنا تجربه بنياسرائيل در ارتباط با خداوند آميخته و توأم با نوعي احساس و بيلياقتي است. آثار و پيامدهاي عدول از فرمان الهي را ميتوان بر اساس كتاب مقدس تحت عناوين ذيل بررسي نمود؛ 1-فساد؛ «بر اثر گناه آدم و حوا همه چيز دچار فساد و تباهي گشت».24 منظور از فساد آن است كه انسان عدالت اوليه و علاقه مقدس به خدا را از دست داده و ذات اخلاقي وي فاسد گرديده و به شرارت متمايل ميباشد. تعليم كتاب مقدس مبني بر آنكه همه بايد تولد تازه پيدا كنند، نشان از اين واقعيت همگاني دارد. اين فساد از جنبه منفي بدين معني نيست كه هر گناهكاري فاقد تمام صفات نيكوي انساني است و هر نوع گناهي مرتكب ميشود و به آن علاقه دارد و يا اينكه شديداً با خداوند مخالف است و از جنبه مثبت، اين فساد به معناي آنكه، هر گناهكاري از آن نوع محبت نسبت به خدا كه از شرايط اساسي اجراي شريعت است محروم ميباشد. «خدايي كه ميبايست با تمامي دل و جان و توانايي انسان دوست داشته شود».25 فساد، وجود آدمي، فكر و احساسات و اراده او را تباه نموده و انسان پاكي و قدوسيت و دوستي و عدالت اوليه خويش را از دست داده و روح دچار اختلال و آشفتگي ميشود. 2- مرگ؛ از جمله نتايج طبيعي گناه مرگ است كه به عنوان مجازات گناه در مسيحيت لحاظ گرديده است. آنچه در كتاب مقدس به عنوان مجازات گناه، مذكور گرديده «موت» يا «مرگ» ميباشد، مرگ نتيجه و اثر گناه است. «گناهان شخص بدكار مانند ريسمان به دورش ميپيچد و او را گرفتار ميسازد بلهوسي او باعث مرگش خواهد شد و حماقتش او را به نابودي خواهد كشاند».26 بر اين مبنا مرگ به عنوان مجازات و كيفر گناه در ارتباطي تنگاتنگ با گناه معرفي شده است يعني درست همانطور كه گناه همه را در برگرفت مرگ نيز به عنوان نتيجه ملازم آن بر همه وارد گرديد.27 3-از دست دادن مواهب نخستين؛ حضرت آدم و حوا با گناه خويش نه تنها مواهب و الطاف و دوستي با خداوند و پاكي و قدوسيتي را كه دارا بودند از دست دادند بلكه اين محروميت شامل حال تمامي افراد نوع بشر گرديد و اين خسران نيز همانند گناه شامل حالشان شد. كليسا معتقد بود كه در آغاز آفرينش خداوند دو نوع موهبت به حضرت آدم اعطا نمود؛ يك دسته موهبتهاي ذاتي يا طبيعي و ديگري موهبتهاي فوق طبيعي. موهبتهاي ذاتي شامل عقل و اراده وي بود كه با كمك و ياري آنها امكان و زمينه شناخت خداوند و تبعيت و انقياد از او را براي وي فراهم ميآورد. اما اين موهبتها براي وصول به كمال نمايي وي كافي نبود لذا خداوند موهبتهاي ديگري چون ايمان، اميد، محبت و علم بر حقايق امور جاودانگي، رهايي از رنج و بيماري و غلبه بر شهوات را به او اعطا نمود، اما وي با سرپيچي از اراده الهي همه اين مواهب را از دست داد و از مقام خويش هبوط نمود.28 پينوشتها: 1- كتاب مقدس، سفر پيدايش، 27:1 . 2- مك گراث، الستر، درآمدي بر الاهيات مسيحي، ترجمه عيسي ديباج، تهران، كتاب روشن، 1385، ص 496 . 3- paul. st، حواري و قديس مسيحي، از جمله نويسندگان برخي از رسائل «عهد جديد». 4- كتاب مقدس، اول فرنتيان، 12:2 . 5- كتاب مقدس، كولسيان، 13:2 . 6- mackintosh , h.r, sin, in encyclopaedia of religion and e thic(ed) jastings, vol-11, newyork. 1988, p538، 7- i bid , p.539 ، 8- ژيلسون، اتين، روح فلسفه در قرون وسطي، ترجمه ع داوودي، تهران، علمي و فرهنگي، 1370، ص 528. 9- هورن، چارلز، نجات شناسي، ترجمه سار وخاچيگي، 1361، ص10. 10-كتاب مقدس، اول تيموتائوس، 4:4 . 11- مجتبايي، فتحالله، «آخرالزمان»، دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامي، 1367، ص 179. 12-كتاب مقدس، انجيل متي، 7:18. 13- اعترافات قديس آگوستين، ترجمه سايه ميثمي، تهران، سهروردي، 1380، ص 40. 14-كتاب مقدس، سفر پيدايش، 9:2-11 . 15- تيسن، هنري، الهيات مسيحي، ترجمه ط، ميكائيليان، بيتا، ص 173. 16- همان، ص 174. 17- پويا، اعظم، هبوط در قرآن و انجيل، بينات، شماره 4، 1374، ص 74. 18-كتاب مقدس، انجيل متي، 4:19 -5 . 19-cf mass, a.y.salvation. in the catholic encyclopaedid. vol13, newyork, 1967p. 408 20-كتاب مقدس، سفر پيدايش، 7:30 . 21- همان، 19:3. 22- همان، 17:3 . 23- همان، 5:6 و كتاب ايوب، 14:4. 24- كتاب مقدس، روميان، 12:5 . 25- كتاب مقدس، سفر تثنيه، 5:6 . 26-كتاب مقدس، امثال سليمان، 22:5 - 23 . 27-mackintosh ibid, p539 28- هورن، همان، ص11 . خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد
دیگران ابراز انزجار می کند که
در خودش وجود دارد
ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ، اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول مطرح نکرد ؛ به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود : (( قولوا لا اله الا الله تفلحوا )) خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند ! روزه چیست ؟ هیچ ! حج ؟ اصلا ندارد ! زکات ؟ اصلا ! قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا یک چیز فقط فکری است همین است که بتها را در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم. بنابر این کسانی که در ۳ سال اول مسلمان شدند و به توحید معتقد شدند و مردند ،احتمالا « شرابخوار » بودند ، « نماز نخوان » ، « روزه نگیر » ، « حج نکن » ، و .... بودند بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛ یعنی بعد از هجده ، نوزده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند. همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟ از همان مکه نمی گوید که « آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها ، تا به توحید معتقد می شوید ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد » ! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند . محمد (ص) گفت : ((فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما)) یعنی گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛ اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ، ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است . شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ، تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ، غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛ اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ، در عین حال که منافعش را هم قبول دارد و می شناسد ، نفی اش می کند . آدم حرف او را گوش می دهد ؛
اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ، ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد ! ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ، اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟ اصلا تو این را که این موزیک حماسی است یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟! موسیقی هزار شعبه دارد ، تاریخ دارد ، نقش های گوناگون دارد ، بنابراین وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛ برای اینکه تو نمی فهمی که چیست ! گمار شاخهای است از طایفهٔ بزرگ بابادی باب بختیاری میباشد، که خود از چهار تیره تشکیل شده است که عبارتند از :
این طایفه دارای جمعیتی تقریباً بالغ بر ۵۳۰۰ نفر میباشد که نود درصد از آنها در شهرستانها و مابقی در منطقه شلا قسمتی از شیمبار زندگی میکنند. افراد باقیمانده در شـَـلا، از طریق دامداری و کشاورزی زندگی خود را تامین میکنند. عمده کشاورزی آنان گندم، جو و برنج میباشد و زمین حاصلخیز و پربرکت دارند. ایل بختیاری به دو شاخه بزرگ هفت لنگ وچهار لنگ تقسیم میشود . هرچند که این دو شاخه ایل بختیاری از نظر فرهنگی تفاوت چندان زیادی ندارند . اما جدایی محل سکونت ومسیر کوچ باعث ایجاد تفاوت نه چندان زیادی در گویش ولهجه این دو شدهاست . هفت لنگها بیشتر در چهار محال بختیاری وشمال خوزستان زندگی میکنند . که جمعیت انها نسبت به چهار لنگها که در لرستان ، شمال خوزستان وجنوب غرب اصفهان هستند بیشتر است .
شاخه : زبانهای ایرانی غربی شمال غربی : باستان: مادی میانه: زبان پارتی (پهلوی اشکانی) نو: آذری · گیلکی · مازندرانی · تالشی · کردی کرمانجی · کردی سورانی · زاز- گورانی · سمنانی · زبانهای ایران مرکزی · بلوچی† · سیوندی جنوب غربی : باستان: پارسی باستان میانه: پارسی میانه (پهلوی) نو: فارسی · لری · بختیاری · بشاکردی · کمزاری · تاتی اران شاخه : زبانهای ایرانی شرقی شمال شرقی: باستان: اوستایی† میانه: سغدی · خوارزمی · بلخی · سکایی غربی · آلانی · سرمتی جنوب شرقی : نو: پراچی · اورمُری
حضور بختیاریها
اگر سنگ نبشته یافت شده از عقیلی نزدیک شوشتر درست باشد که دکتر گیرشمن آنرا ترحمه کرده : از قول آنتاشکال چنین مینویسد"من آنتاشکال فرمانروای سرزمینهای آنزان آنشان وکوههای بختیاری هستم"آنتاشکال که یکی از پادشاهان ایلام بوده دوران فرمانروائیش مورد تائید باستان شناسان قرارگرفته از جمله در کتاب ایلام نوشته دکترعزت اله نگهبان باستان شناس ایرانی که در هفت تپه به کاوش پرداخته به روشنی سلسله پادشاهان ایلام را یادآوری کرده است اما سخن بر سر واژه بختیاری است اگر چنین باشد که به این روشنی نام بختیاری در سنگ نوشته ذکر شده باشد طبیعی است که دیگر ما بدنبال حلقه مفقوده
نخواهیم بود و یقین خواهیم داشت که نسل بختیاریها در سلسله پادشاهان ایلام میچرخدو آنان نیز مهاجرتشان از آنسوی دریای خزر روشن است ، و آریائی بودنشان نیز جامی افتدوطی تحقیقات بعمل آمده نشان میدهد که کهن ترین طایفه ای که در بختیاری میتوان روی آن پافشرد آسترکی و بابادی است وقدمت آسترکی بدوران آشتروک ناحونته میرسداگر آشتروک را یاء نسبت به آن داده باشند میشود آشتروکی واز آنجا که در گویش بختیاری همواره ش به س تبدیل میشود قطعی است که آستروکی بازمانده دوران ایلام میباشد که دربخش طایفه ها ووجه تسمیه آسترکی همین نظریه قید شده باشد.
هنگامی که کورش منطقه را ازمادها تحویل میگیرد در این منطقه ظاهر میشود و آئین زرتشت را مبنای پرستش ایزد قرار میدهد واین آئین تا قرن سوم هجری ادامه داشته که درآتشکده های آنزمان را درحال اشتعال دیده اند بخوبی روشن است ،واز این دوره به بعد دوره سوم دگرگونی گویش بختیای بر اساس اوستا دستخوش حوادث میشود، سخن بر سرگویش بخیترای بر بنیاد واژه های اوستائی بود. در تحقیقات به عمل آمده مشخص شده که سه گونه عنصر،گویش بختیاری را تشکیل میدهد اول ریشه اوستائی ،دوم پارسی باستان و سوم فارسی دری ،
1- درریشه اوستائی که ما گویش بختیاری رو بر بنیاد واژه های اوستائی قرار داده ایم وتنها واژه هائی را برگزیدیم که درگویش بخیتاری عینا" مورد استفاده قراردارد.ولذا واژه هائی که ریشه بختیاری دارد که احیانا" با کمی تغییر جاری است ودربعضی از واژه ها هیچوگونه تغییری صورت نگرفته آورده ایم مثلا" چند مورد زیر را مثال میزنیم:
· هوشک : همان هوشک است که معنی خشک را میدهد hoshk
· هرد : همان خرد است که معنی خورد رامیدهد hard
· خوت : همان خوت است که معنی خودت رامیدهد khot
· همث : همان همس است که معنی همه اش را میدهد hamas
با این ترتیب می بینیم که در قلمرو گویش جای پای هیچ اختلاط و امتزاجی دیده نمیشود وآنهم به سبب کوهستانی بودن منطقه وراه نیافتن مهاجمین بیگانه در آن است . مضارع اخباری: شناسه + بن مضارع + -e مثلاً خَردَن (xardan) به معنی خوردن بن مضارعش «خور» (xor) است: میخورم: اِخورُم (exorom) میخوری: اِخوری (exori) میخورد: اِخوره (exore) میخوریم: اِخوریم (exorim) میخورید: اِخورین (exorin) میخورند: اِخور ِن (exoren) مضارع التزامی: دستور ساختش مثل فارسی است ماضی مطلق: دستور ساختش مثل فارسی است (شناسه + بن ماضی) ماضی استمراری: شناسه + بن ماضی + -e مثل: اِخَردُم (exardom) میخوردم ماضی نقلی: e- + ماضی مطلق خوردهام: خَردُمِه (xardome) خوردهای: خَردیه (xardiye) خورده است: خَردِه (xarde) خوردهایم: خَردیمِه (xardime) خوردهاید: خَردینِه (xardine)
خوردهاند: خَردِنِه (xardene) ماضی بعید: مثل فارسی است فقط به جای «بود» از «بید» استفاده میشود. مثلاً : خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden) آینده: برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار میرود نفی مضارع اخباری: نمیخورم: نیخورُم (nixorom) نمیگویم: نیگُم (nigom) ضمایر شخصی منفصل: مو (mo) ... من تو (to) ... تو هو (Ho) ... او/آن ایما (imA) ... ما ایسا (isA) ... شما هونو/اونو (ono/hono) ... آنها - ضمایر ملکی متصل: اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من) اِت (et-) تَوَر ِت (tavaret) تبرت اِس (es-) تَوَر ِس (tavares) تبرش اِمون (emun-) تَوَر ِمون (tavaremun) تبرمان اِتون (etun-) تَوَر ِتون (tavaretun) تبرتان اِسون (esun-) تَوَر ِ سون (tavaresun) تبرشان اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun و یا sun میگیرد. مثل : دام (dAm) مادرم داسون (dasun) مادرشان ضمایر اشاره: یو (yo)هه (he) این هو (ho) آن یونو (yono) اینها هونو (hono) آنها در لری بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمیشوند. شاید آنها بازماندگان پهلوی باشند. ذال معجم: حرف «د» وقتی که پس از a ،A ،o ،i ،e ،y بیاید به گونهای دیگر تلفظ میشود («A» را «آ» فرض کنید و «a» را «فتحه») تلفظ به این طورت است که قسمت زیرین نوک زبان با دندانهای پیش فک زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما «د» پس از صامتها به همان صورت معمول تلفظ میشود . هاء میان تهی: گونهای «هـ» است که با تلفظی نرمتر از «هـ» تلفظ میشود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل واو غنه: کلمهٔ «نو» در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ میشود. در گویش لری بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ میشوند. مثل nّon (یعنی نان) گویش بختیاری به چهار نوع گویش تقسیم نمود :
Bogzar ta sheytanate eshgh, chashmane tora be oryanie khish bogshayad, Harchand anja joz "ranjo parishani" nabashad. Ama "koori" ra be khatere "aramesh" tahamol nakon. dr.shariati aval az hame barayetan arezomandam ke ashegh shavid va agar hasti ham be to eshgh bevarzad va, kasi agar ingone nist kotah bashad , va pas az tanhaeiat nefrat az kasi nayabi , arezomandam ingone pish nayayad , ama agar pish amad , bedani ke chetor be doraz na omidi zendegi koni. barayat ham chenan arezo mandam dostani dashte bashi , az jomle dostane bado napaydar va barkhi dostdar ke daste kam yeki dar mianeshan bi tardid morede etemadat bashad. va chon zendegi bedin gonast , barayat arezomandam ke doshman niz dashte bashi na kam na ziad dorost bw andaze ,ta gahi bavar hayat ra morede porsesh gharar dahi , ke daste kam yeki az an ha eterazesh bar hagh bashad , ta ke ziadi be khodatmaghror nashavi va niz , mofid fayde shavi , na kheili gheyre zarori ta dar lahazate sakht vaghti digar chizi baghi namande ast ,hamin mofid bodan kafi bashad ta tora sare pa negah darad. hamchenin barayat arezomandam sabor bashi , na ab kasani ke eshtebahate kochak mikonand balke ba kasani ke eshtebahate jobran napazir mikonan , va ba karborde doroste saboriat baraye digaran nemone shavi va omid varam agar javan hasti kheyli ba tajil reside nashavi va agar residehei be javan namaei esrar navarzi va agar piri , taslime na omidi nashavi chera ke har seni khoshio nakhoshi khodash ra darad va lazem ast ke bogozarim dar ma jaryan yabad , , , va dar payan agar mard bashi, arezo mandam zane khobi dashte bashi , va agar zani , shohare khobi dashte bashi ke agar farda ha khste bashid , ya pas farda shademan , baz ham az eshgh harf beranid ta az no bia ghazid , agar hame in ha ke goftam faraham shod digar chizi nadaram barayat arezo konam آخرین مطالب نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |